سلام خانما من تو40هفته ام پس فردا باید برم بیمارستان واسه نوارقلب جنین ماماهمراهم گفت اگر شرایطتت خوب بود که2روز مهلت میدیم دوباره بیا اگرنه بستری میشی و با امپول فشار باید دردات شروع بشن.میشه اگر تجربه دارین بگین چجوریه؟چقد طول میکشه تا دردا شروع بشن و درنهایت فول بشیم؟
من خودم سز بودم اما اونايي که طبيعي بودن با سرم فشار دو سه ساعت بعد زايمان کردن
گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود_گاهي نميشود که نميشود که نميشود_گاهي بساط عيش خودش جور ميشود_گاهي دگر تهيه بدستور ميشود_گه جور ميشود خود آن بي مقدمه_گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود_گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است_گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود_گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست_گاهي تمام شهر گداي تو ميشود
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خدایا شکرت که صاحب خونه شدیم بدون اینکه یک ذره اذیت بشیم یا نگران وخیلی زود اسباب کشی کردیم و دلمون شاده اصن نمیدونم پولش چجوری جور شد فقد میدونم صاحب خونه ایی هستیم ک دوسش داریم😍😍😍😍سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم
جدی؟یعنی اگر هیچ دردی نداشته باشیمم سریع جواب میده؟خیلی نگرانم نمیدونم چرا دردام شروع نمیشه
اره اينايي که من ديدم فرت و فرت زايمان کردن،ان شا الله شما هم راحت و به موقع از هم جدا بشين
گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود_گاهي نميشود که نميشود که نميشود_گاهي بساط عيش خودش جور ميشود_گاهي دگر تهيه بدستور ميشود_گه جور ميشود خود آن بي مقدمه_گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود_گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است_گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود_گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست_گاهي تمام شهر گداي تو ميشود
واقعا؟یعنی هیچ دردی نداشتین قبلش؟اخه من اصلا علایم زایمانو ندارم
👑مامان کوچلو👌:
👑مامان کوچلو👌:
من 37هفته که شدم چون اطلاع داستم جنین از 37هفتگی اماده بیرون زندگی کردنه اول امپول بتا زدم که برای ریه نی نی خدایی نکرده مشکلی پیش نیاد بعد تخم شوید وزیر گلگاو زبون خریدم و زعفرونم اصن نخوردم چون برا تنفس نی نی مشکل ایجاد میکنه خدایی نکرده هر روز ساعت 4 بعدظهر شرو میکردم به پیاده روی تا ساعت پنج و نیم ساعت پنج و نیم میومدم کتریی رو روشن میکردم میرفتم حموم تا ی ربع تو وان اب گرم میشستم بعد زیر دوش بشین پاشو میرفتم مث حالت دشویی بعد پاهامو ب عرض شونم باز میکردم زیر دوش قر کمر میدادم بعد چهار زانو میشستم دوتا کف پامو بهم میچسبوندم خودمو ب جلو و سپس ب عقب حرکت میدادم برا لگنم باز شه از هر حرکت 20تا انجام میدادم تا بعد میومدم خونه گلگاوزبون و تخم شوید ی زره زیره و ی تیک نباتو تو یک قوری جدا ک اون چن روز گذاشته بودم برا گیاهیا تا دم بیاد تا ی لیوانو میخوردم و خستگیم یکم در میرفت سرمبل بشین پاشو میکردم خونه رو با اینکه تمیزم بودبا جارو نبتون جارو میکردم مث نی نی ها با زانو راه میرفتم ک لگنم زودتر باز شه تا چهار روز انجام دادم شب چهارم کل کارامو انجام دادم شش تا کپسول کرچک خوردم خوابیدم ساعت 4صب با درد بیدارشدم تا ساعت هفت دردارو تحمل کردم وقتی میخاستم برم چهارتا کپسول کرچک دیگم خوردم بعد رفتم ساعت 8با دوسانت پذیرش شدم و ساعت 10هم فول شدم برای زایمان دکترا تعجب کرون که انقد زود فول شدم
حالا از اتاق زایشگا میگم :من ساعت هفت و نیم بود ک رسیدم بیمارستان و گفتن باید معاینه بشی معاینه کردن دوسانت و شصت درصد بود گفتن پذیرش نمیشی باید بری خونه تا چهارسانت بشی بعد بیایی منم دردای زایمانیم شرو شده بود ب خانمه هرچی گفتم لطفن برا من کاری کنید گفت ن باید بریی 4سانت شدی بیا ک دیدن دردام شدیدتر شد دارم گریه میکنم دوباره معاینه کرد دید شدم سه سانت گفت داری خوب باز میشی پذیرش شدم بهم لباس دادن پوشیدم و ی پرستار منو برد تو یک اتاق ک چهار نفر بودن داشتن درد میکشیدن و روی توپ بالاپایین میکردن ی پرستار اومد از نی نی نوار قلب گرفت و ی پرستار دیگم اومد بهم امپول فشار زد و خانم دکتر اومد ی ظرف مخصوص گذاشت زیر کمرم و با یک شیء نازک کیسه ابمو پاره کرد اصن هم دردی نداشت ب محض پاره شدن کیسه اب اب ب شدتی و گرمی خارج شد ازم درد هام هی میگرفت و ول میکرد ی دردی مث پریودی از پریودی یکم بیشتر هی میگرفت وقتی میگرفت بجایی ناله کردن فقد مفس عمیق میکشیدم ک خیلی راحتر کرده بود کارمو شده بود ساعت 9 دکتر معاینه کرد گفت 5سانت داری خیلی خوب پیش میری تا شب زایمان میکنی دردا همینطوری میومدن و میرفتن ک ساعتای 10بود گفتم خانم دکتر میتونم برم دشویی اخه احساس دشویی داشتم گفت باش برو فقد قبلش بزار معاینت کنم بعد برو همین ک اومد معاینه کرد با کمال تعجب گفت بچه داره میاد چقد زود فول شدی هی زور میزدم که بیاد بچه نمیومد چون پردم ارتجاعیی. بود بچه گیر گرده بود نمیومد نزدیک دوساعت بود زور میزدم ک بیاد اما نمیومد و بردنم تو اتاق زایشگاه و با ی دستگاه مخصوص پردمو برداشتن ک اصن هیچ دردی احساس نکردم با یک فشار نی نی اومد واااای ک چ حس قشنگی یود سریع نی نیو گذاشتن رو شکمم گرمایی وجودش وجودمو ب اتیش کشید خیلی لحظه شیرینی بود و بعد جفت هم در اوردن و شرو کردن ب بخیه زدن ک اصن هیچ دردی نداشت .دوستان اینکه میگن خوش زا یا سخت زا ب خودتون ربط داره ک ماه اخر چقدر ورزش کنین و چه چیزایی بخورین که ب روند زایمانتون کمک کنه من هم خالم و مامانمو مادرجونم سزارینی هستن چون لگنشون کوچیکه ب منم گفتن لگنت کوچیکه اما من چون زایمان طبیعی دوسداشتم تلاشمو کردم و واقعا هم نتیجه گرفتم و این لحظه شیرینو برای همه منتظرا ارزومندم .و اینم بگم که زایمان طبیعی اصن اونقدرا سخت نیست کاملا قبل تحمله حتی برا اونایی که نازنازی ان😍
خدایا شکرت که صاحب خونه شدیم بدون اینکه یک ذره اذیت بشیم یا نگران وخیلی زود اسباب کشی کردیم و دلمون شاده اصن نمیدونم پولش چجوری جور شد فقد میدونم صاحب خونه ایی هستیم ک دوسش داریم😍😍😍😍سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم