بعد از یکماه که برگشتم خونه خودم وسایلی که براش خریده بودم داره دیوونم میکنه دقیقا یکماه پیش بود که رفتم اتاق عمل وسزارین شدم اخه گفتن بجه ات بریچه اگه طبیعی بیاد میمیره سزارین بشی ۵۰ .۵۰ میمونه بره همین من وباباش تصمیم گرفتیم که سز بشم ولی نمیدونستم که پسرم میره من میمونمو غم از دست دادنش .لباساش .شیری که از سینم میومد محرم بود هم ناله میشدم با رباب که علی اصغرشو از دست داد و حالا سینه اش پر شیره علی نداره
زندگی سختیه سال ۹۳ دخترمو از دست دادم حالام این خسته شدم از ترحم اطرافیان کنایه هاشون ....
دعام کنین دوباره بشه مامان بشم ......😢😢😢😢😢