سلام بچه ها ما قرار بود امروز ۴ صبح بریم شمال ولی نرفتیم اخه قرار بود با مامانم بریم مامانم هی گفت میام نمیام دیقه نود گفت نه نمیام شوهرمم که دیشب دیر اومد منم لج کردم گفتم نمیام تو دلم یه هالی بودم گفتم ولش کن شاید قسمت نیست بریم اخه هی نه می اومد تو کارمون ولی امروز صبح دیگه دلم داشت میترکید کلی گریه کردم اخه همش تو خونم یکی دو ماه یک بار میریم اصفهان خونه پدرشوهرم اینا ولی ازین خونه تو اون خونه دلم یه جایی مثل فضای باز و جنگل و اینا میخواست...حالا شوهرم گفت هفته ی دیگه میبرمت ولی من گفتم هوا بارونیه دیگه باشه سال دیگه...
خوب شاید مامانت با شما راحت نبوده بیاد خودتون میرفتین دیگه
خوب خودت میرفتی دیگه با شوهرت
لج نکن...برو
منم خیلی دوست داشتم امسال برم شمال
پانزده سال ازدواج کردم یکبار هم تنها مسافرت نرفتم شوهرم همیشه با خانواده اش می‌بره امسال گفتم تنها میام من نبرد گفت یا با خانواده ام یا نمیریم منم گفتم نمیام 😟😟😟😟😟😟 خسته شدم
😕خب دوتایی میرفتین بهتر بود ک
من ک عاشق سفر دوتایی باشوهرمم
هر دوسه ماه درمیونم میریم شمال خونه مادرشوهرم اینا فریدونکناره اخه(بزار پزشو بدم 😂)
برا مسافرت رفتن غم و غصه رو بزار کنار یهو تو یه لحظه بگو همه چی عالیه چقد هوا خوبه چقد تمروز خوشحالم ساکو وردارو بزن ب جاده
بخوای ب چیزای بد فک کنی ک سفر کوفتت میشه
من امسال یبار با مامانم رفتیم شمال یبارم یه ماه پیش خودمون .بامامانم بیشتر خوش میگزره چون ارایشگره دردسر سشوار کشیدن و اینا ندارم .ولی یه ماه پیش چون نزدیک محرم بود عروس داشت نیومد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
