2777
2789
عنوان

قسمی از داستان زندگی من

| مشاهده متن کامل بحث + 20628 بازدید | 475 پست

همه این اتفاقات در ۴ روز افتاد

دوشنبه دیدار اولمون بود در محل کارش

سه شنبه  با هم رفتیم کافه شاپ

چهارشنبه همون روزی که با هم رفتیم بوف 

پنجشنبه هم که رفتیم پارک و مادو رو بهم داد 


من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

تو‌کل ای چها روز هم 

روز اول عاشق سایه اش شدم

روز دوم از رفتارش خیلی بدم اومد

روز سوم بازم مهرش به دلم نشست 

روز چهارم که فکر  می کنم عاشق

نمی دونم شاید عاشق 

اخه دیگه دلم براش می لرزید 


من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خوب حالا می خوام موردای بدی که ازشون دیده بودم رو براتون توضیح بدم که چه جپری توجیح شدم و چه طوری ورق به نفع ایشون برگشت

ایشون دو شغل دولتی داشتن و صبح ها تا ساعت ۴ در یک سازمان 

و از ساعت ۴ با سرعت خودشو می رسوند به محل کار دومش و تا ۱۰ شب اونجا مشغول بود

اون روز که ما رفتیم دیدنش در واقع محل کار دومش بود

روزی که به من گفت بیا نزدیک محل کار من، برای این بود که زمان کمتری رو از دست بده و اون دو ساعتی که میخواد مرخصی رد کنه در واقع مفید باشه نه اینکه بخواد تو راه و ترافیک باشه

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

اینم بگم که تا حالا خواستگاری نرفته بود و تا حالا با هیچ دختری هم صحبت ازدواج نکرده بود 

برعکس پسرای امروز کافه شاپی هم نبود

لباساشو هم خواهرش و مادر پیرش از همون شهرستان می خریدن و چقدر هم بد سلیقه بودن

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
اینم بگم که تا حالا خواستگاری نرفته بود و تا حالا با هیچ دختری هم صحبت ازدواج نکرده بود  برعکس ...

چند سالش بود؟ خودت چند

يعني كي دنيا تموم ميشه    حالا ك چي مثلا مثال  امروز اعصابم خرده دلم ميخاد بزنم شل و پل تون كنم    
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792