2777
2789
عنوان

قسمی از داستان زندگی من

| مشاهده متن کامل بحث + 20630 بازدید | 475 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همون روز حدود ساعت یک ظهر بود که دیدم یه اقایی بالای سرم ایستاده 

سرم و بلند کردم دیدم خودشه

اومده محله کارم

یه سی دی اموزشی رو بهونه کرده بود و گفت این‌و واسطه داده که براتون بیارم

منم خشکم زده بود و سی دی رو‌ ازشون گرفتم و تشکر کردم

تازه کار بودم و زیر ذره بین همکارام بودم

از پشت میز بلند شدم و محترمانه بدرقشون کردم و مجددا تشکر کردم و برگشتم پشت میزم

سنگین نگاه همکارای هم اتاقیمو حس می کردم. 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

اینم بگم که محل کارم یه مانتوی مشکی بلند که زیر زانو  بود پوشیده بودم  و مقنعه داشتم و یه کفش پاشنه  بلند

من عاشق کفش پاشنه بلند 😂

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
خوشبحالت چ مامان باباي خوبي  باهاشون انقد راحت بودي در مورد خاستگار

پدر و مادرم خیلی خوب هستند با احساس مسوولیت بالا

ولی خوب منم نشکلات خاص خودمو داشتم 

اختلاف عقیده داشتم باهاشون 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

تلفن و قطع کردیم و محددا ده دقیقه بعد دوباره بهم رنگ زد

گفتم بفرمایید

گفت شرمنده میشه امروز همدیگه رو ببینیم

مونده بودم چی بگم

دلمو به دریا زدم و قبول کردم

گفت پس از همون محل کارت بیا

کفتم اوکی

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
تلفن و قطع کردیم و محددا ده دقیقه بعد دوباره بهم رنگ زد گفتم بفرمایید گفت شرمنده میشه امروز همدیگه ...

واااا  چرا اخه

ميخاسته بره جايي ك نبوده عجله داشته 

من بودم ك ميگفتم اين تعادل نداره جوابش نميدادم  

يعني كي دنيا تموم ميشه    حالا ك چي مثلا مثال  امروز اعصابم خرده دلم ميخاد بزنم شل و پل تون كنم    

زمگ زدم به مامانم و ماجرا رو براش تعریف کردم

مامانم گفت جواب باباتو‌چی می خواهی بدی

پس چه نوشت بیاد چه خوشت نیاد مجبوری  قرار اخر هفته رو به قورت صوری بری تا پدرت از قرار امروز با خبر نشه 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
واااا   چرا اخه ميخاسته بره جايي ك نبوده عجله داشته  من بودم ك ميگفتم اين تعادل نداره ج ...

تو تهران تنها بود 

اخر هفته ها می رفت شهرشون پیش خانوادش 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
موبايل داشتي؟

اره گلم، پدرم به خاطر بد دلی هایی که داشت اولین سالی که موبایل اومد برای من یه خط گرفت تا همیشه در دسترس باشم و از حال و روزم با خبر باشه. 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

چیزی که خیلی حالمو بد کرد ، منطقه قرارمون بود

یه منطقه ای انتخاب کرد دقیقا رو بروی محل کار خودش

من باید از مرکز شهر تا شمال شهر می رفتم که جناب داماد رو ملاقات کنم

خیلی بهم برخورد  ولی صبوری کردم و راه افتادم که برم سر قرار 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
متوجه شدم که موضوع تا پیکم بر خلاف تصورم برای دوستان جذاب نبوده ولیکن به احترام دوستانی که وقت گذاش ...

داریم میخونیم دیگه چکار کنیم خوب

تمام هستی ام برای تو دلت فقط براااااای من.... مهرسامم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792