روی صحبتم با خودمه ، قصد نصیحت ندارم ولی خیلی متاثر شدم ، شاید اگه روی کسی هم تاثیر بذاره ولی جنبه درد و دل داره ، یکی از فامیل های دورمون عاشق دختر همسایه شون میشه ، دختره هم عاشقش میشه ، اینا اینقدر باهم خوش بودن زبون زد همه بودن ، دختره هم خوشگل بود هم اینقدر خوش پوش بود که تو چشم بود ، نمی دونم شاید چشم خورده باشن شوهرش سه روز پیش فوت کرد و زنش رو با دو پسر ۱۷ ساله و ۶ ساله و یه دختر که ۶ ماهه حامله است تنها گذاشت ، چند روزی که بیمارستان بود پسر بزرگش از بیمارستان تکون نمی خورد ، شام نمی خورد می گفت شام بابام از گلوم پایین نمی ره ، گردن مامانش رو بغل کرد و گریه کرد ، خدا بیامرز اینقدر خوشحال بود دختردار میشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دنیا چقدر بی ارزشه ، خدا یا نون میده دندون نمیده ، دندون که میده نون نمیده ، دنبال پول دویید که خانواوه اش تو رفاه باشن الان که وضع مالیش یه کم استیبل شده بود خودش رفت
خودم هم از این کارها کردم و قصد نصیحت ندارم ، نی نی سایت پر شده از مادرشوهرم ال کرد ، شوهرم بل کرد و خواهرشوهرم فلان ، همه اش باد هواست ، بچسبید له شوهراتون ، دلش رو بدست بیارید و خوش باشید ، کی می دونه فردا هستیم یا نه
خانومی الان شما سال 97 گفتی این حرفا رو اون موقع تازه ازدواج کرده بود به احتمال زیاد من همه تاپیک هاتو خوندم الانم میگی شوهرتو دوس نداریو میخوای طلاق بگیری ولی اینو بدون بعضیا هستن ک دیگه اینقدر سختی میکشن ک فقط جایی رو میگردن برا دردو دل کردن