نميتونيم باهم حرف بزنيم

شوهرمن اصلا اعصاب حرف زدن نداره یه جمله بیشترباهاش حرف بزنم دعوامون میشه واقعا بریدم ازاین زندگی بعدبچه ها نمیزارن که ادم توارامش وعشق باشه اخه .هردفه یکیشون وق میزنه

عزیزم این واسه همون سیاستیه که به کار نپیبرین ، بدترین و بداخلاق ترین مرد رو هم میشه سر به راه کرد ، قطعا خودتون بهتر میدونید چطوری میشه ببریدش بیرون ، زمان عقد بیرون نمیرفتین ؟

عزیزم شما فقط چند هفته اینکارو که میگم انجام بدین نتیجشو میبینید ، بچه ها رو به یکی بدین چندساعت نگه داره ،با شوهرتون برید بیرون ، از چند روز قبل باید زمینه بچینید ،میدونم شاید یه حس بدی بهتون دست بده که چرا واسه یه حرف زدن ساده من باید انقد خودمو کوچیک کنم ولی مطمئن باش نتیجه خوبی میگیری ، چند روز قبل شروع کنید به محبت کردن ، غذاهای خاص و متنوع درست کردن و ... مطمئن باشید نتیجه میده

چه جوری شوهرمنم اصلا بهم اهمیت نمیده زمان نامزدی یریز بیرون بودیم ولی بعدچندسال دیگه کافی شاپ میگم بریم باهم یاد اونموقعها میگه بریم چیکار این مسخره بازیاروول کن

اشکال نداره ، حالا با سیاست این روش رو امتحان کنید شک نکن نتیجه میگیری ، من خودم یکی از بدترین مردها رو سر به راه کردم ، خیلی سیاست میخواد ،به روش های مختلف فکر کنید ،بشینید فکر کنید ببینید بهترین روش چیه ،همه راهها رو امتحان کنید

منم الان به شوهرم یهو بگم پاشو بریم بیرون ، در خوشبینانه ترین حالت میگه الان خسته ام باشه بعد ،شما باید چند وقت برنامه بریزی ،روش های مختلف رو امتحان کنی و مطمئن باش شدنیه 

منظورتون چه حرفیه من خودمم حرف خاصی ندارم باهاش بزنم .بعدبچم نوزاده فعلا نمیشه پیش کسی گزاشت به غذاواین حرفام اصلا نمیرسم واقعا بچه هام دیونم کردن شوهرمم انقد باهام بده که دلم میخاد ازشرش خلاص شم انگارمن دشمنشم هیچ کاری حاضرنیس برام انجام بده نمیدونم چراانقدازمن بدش میاد

افرین چه حوصله وسیاستی منکه واقعا چیزی به ذهنم نمیرسه اخه شوهرمم ذوقموکورکرده انقد بی اهمیت بی احساسه

فکر نکنید اونایی که خوشبختن یهو یه مرد مثل فرشته از اسمون افتاده تو زندگیشون ، نه ،فقط سیاست زنونه ،من هیچ وقت نتونستم بشینم و غر بزنم که چرا شوهر من اینطوریه و ای خدا چرا قسمت من اینطوری شد و این چه زندگیه و ... اصلا نمیتونم درک کنم زن و شوهر بعد ده سال زندگی هنوز سر جزئی ترین مسائل با هم مشکل دارن ،همه مربوط میشه به حرف نزدن 

عزیزم بچه نوزاد رو دو ساعت به مادرتون بدین ، قرار نیست بشینین حرفهای فلسفی بزنین و از مشکلات بگین ، دو ساعت با هم خوش بگذرونید ،حتی اگه شوهرتون روی خوش نشون نداد شما خوب باشین ،اخرشم ازش تشکر کنید ، تو جلسات بعدی میتونید در مورد خواسته هاتون حرف بزنین و بعد مشکلات ،مثلا بهش بگین دلم میخواد لطف کنی رو یه کاغذ کارهایی که دوست نداری و رفتارهایی که از من برات ناراحت کنندس برام بنویسی ، این کم کم زمینه حرف زدن رو پیش میاره

دنبال بهونه و توجیح نباشین ، قرار نیست که صد سال زندگی کنیم ،یه بار این فرصت به ما داده میشه بهتره ازش درست استفاده کنیم ،مطمئن باشید اون دنیا هم خدا بهمون نمیگه افرین که انقد غصه خوردی ، پس یکبار بلند شین یه یا علی بگین از بقیه زندگی لذت ببرین ،بخدا ارزششو داره