يارو دكتر خوشتيپه گفته به هر كى ميرسم نگم سلام،ولى من ميگم به شما،شما كه هر كى نيستى،
سلام
جات خالى،پريشب باد زد برگ درخت پيره رو ريخت رو حياط آسايشگاه،يهو
ديدم همه جا شد برگاى چروكِ زرد و نارنجى،خسسّه ى خسّه،
فهميدم پائيز شده،پائيز يهو مياد،ميدونى كه،وقتى مياد كه
بدونى بهارت رفته واسه هميشه،گفته بودم برات.؟
اين روزا خوبم،يني از وقتى فراموشت كردم خوبم، صُب تا شب به ديوار نگا ميكنم،به همه چى فك ميكنم غيرِ تو،
شبام قرصاى آبى مو ميخورم،خوابم نميبره،را ميرم تو حياط،با دوتا مورچه رفيق شديم،تا صب با هم ميگرديم دورِ حوض خالى،
سااكت،سااااكت...
حوض خالى عينِ قبره،آدم دوس داره بره بخوابه توش، ولى يادمون مياد هيشكى نيس بالا قبرمون گل بذاره،
ميگه ولش كن نصفه شبى،چار شب پيشا رفتيم با پرستار قشنگه حرف زديم،نمره خونه ى شمارو داديم گرفت،يه دل سير صداتو گوش كرديم، صدا تو پيغامگير عينِ قديما مهربونه،
همونجورى كه ميگفتى انقد منو نخندون ديونه،يادته.؟ يادت رفته از بس نبودى،
عكساتو ديدم دلبر،با يارو جديده،
تو سفيد پوشيده بودى،اون سيا،
چه به هم مياين،
چقدم قشنگ خنديده بودى براش،
يه جورى نيگاش كرده بودى كه انگار اون تو باشى و تو من،
همون شكلي كه دوس داشتى هميشه،
قشنگه دوسش دارم،ينى هر كى رو تو دوس دارى،منم دوس دارم،
اين نامه آخرمه واسه تو،باس جَم كنيم بريم از اين آسايشگا،
دكتر گفته روزا ميتونى برى كار كنى،شبا بياى همينجا بخوابى، خيلى بهترم،توام ديگه نترس،من نميام داد بزنم سرت،
نميامم دورت بگردم،
نميام اونقد بخندونمت كه ضعف كنى،
نميام بشينم بغل دستت تو ماشين سرِ هر پيچ ماچت كنم،
نميام برات شعر بخونم شبا،
نميام اونقد بگم ميشه دلبرانه بنگرى، كه كلافه شى،
نميام بمونم كنارت و شب تا صب نيگات كنم بس كه ماهى وقتى خوابى، نه...
ميرم گم و گور ميشم تَه مه آاى شب، جديديه از من بهتره،ميدونم،ديدم تو عكسا،ببخش اگه نبودم اونى كه ميخواستى،
دوس داشتم باشم،بلد نبودم،
توام ديگه فكرِ من نباش،غصه نخور،نيا از پشتِ ميله هاى آسايشگا يواشكى نيگام كنى، خوبم،
خيال كن ديونه يه شب خوابيد تو حوضِ خالى،
مورچه ها خاك ريختن روش، كلاغ واسش مرثيه خوند، برف اومد،همه يادشون رفته منو،توام بخند و بگذر و فراموش كن،كه دنيا محلِ گذره...
حالا كه تموم شده،بذار اين خطِ آخرِ نامه بگم برات، ميارزيد،اون روزا به اين شبا مى ارزيد...
گفتم كه بدونى پشيمون نيستم،فقط ديگه نيستم،خسته ام،ميخوام چهارتا پاييز بخوابم،همه ميگن آبروم رفته،منم ميخندم و ميگم همينه آبرو؟
خدافظ...
.
#چهرازى
#نامه_آخر