همه میگن انقد بی مسئولیت بوده که به همین راحتی تصمیم گرفته زندگیتو خراب کنه و ازارت بده...میگن از مسئولیت و اداره زندگی ترسیده....ولی من همیشه میگفتم منم کار میکنم پابه پای هم میسازیم میگفتم غصه نخور کار پیدا کردی با قناعت میسازیم زندگیمونو اما اون همش دنبال بهونه برای تموم شدنش بود...تنها دلیلشم این بود ما باهم متفاوتیم و احساسی ندارم...میگفتم خب بگو مشکل من چیه که رفعش کنم خودم که نمیدونم باز میگف فقط متفاوتیم