سلام شبخیر .الان دارم اینو مینویسم حالم خیلی بده .۶ ساله ازدواج کردیم و با ۱۰ اختلاف سنی .حالا از اختلاف فرهنگ و کوفت و زهر مارش نگم براتون.از قدیم گفتن خودم کردم که لعنت بر خودم باد .همش ۱۵ سالم بود شوهر کردم کم تجربه و چشم و گوش بسته بودم اینم بگم بخاطر تربیت خانواده و یه سری عقاید پوچ .از همون اول عقد شوهرم هی میگفت بابام هیچ کمکی بهم نمیکنه منم دس بالم خالیه و اگه کنارم باشی پشتم باشی بهترین زندگی رو میسازم فقط یه مدت سعی کن مدارا کنی منم خر، خام شدم ینی از عروسی بند و بساطش نگم که حالتون بد میشه تالار نگرفت لباس عروس ارزون آرایشگاه ارزون همه چی کوفتم شد گفتم لااقل عروسی رو خوب بگیریم عقده نشه نشد خواهر هاش خواستن منو بخورن.خلاصه از جنگ ک دعوا دخالت خانواده بگذریم .بعد عروسی تا یک سال من هیچی لباس یا حتی یه چوب کبریت هم برام نخرید هی گفت قسط دارم قرض دارم ندارم منم با خودم میگفتم اشکال نداره درست میشه بدتر مامان بابامم منو سرزنش میکردن که خرج رو دست شوهرت نزاری و فلان و بیسان 😢منم خر میگفتم باشه.خلاصه تا دو سال بعد عروسی گذشت و حامله شدم بعد زایمان ضربه روحی که خوردم فهمیدم برا من فقط نداره برا داداشش داره برا لباس مجلسی خواهرش داره برا پسر خواهرش که سربازه داره من تو یخچال گوشت نداشتم ولی برا مادرش بهترین ماهی رو میخره .منم از دل رحم بودن خودم و زندگیم حالم بهم میخورد دیگه صرفه جویی نکردم برا شوهرم حرف مامان بابامم که ولخرجی نکنی و به فکر شوهرت باشی رو هم گوش نکردم بهش میگفتم پول بده برم آرایشگاه میگفت دیگه چی ؟من پول ندارم برا چرت و پرت .باور کنین من بعد از عروسیم تا ۳ سال برا اصلاح آرایشگاه هم نمی رفتم خودم انجام میدادم تو خونه .بهش میگفتم لباس میخوام میگفت مگه پارسال نخریدم برات ؟گفتم اون پارسال بود منم رعایت قرض و قسط هاتو میکردم اما وقتی میری برا خواهرت بهترین لباسو میخری لابد داری که خریدی پس منم لازم نیست صرفه جویی کنم دل بسوزونم..خلاصه بعد ۶ سال هنوزم با دعوا و سختی و قهر و آشتی میریم خرید .باور کنید تا حالا نشده من ۵۰ هزار تومن تو کیفم داشته باشم .دیشب بهش گفتم فردا میخوام برم داروخانه برا دخترم دهان شنبه بخرم بعدش سرکه و ماست و کالباس بخرم بهم پول بده صبح پاشدم دیدم ۵ هزار گذاشته رو میز و رفته سر کار منم دیگه اعصابم بهم ریخت زنگ زدم گفتم الان ۵ تومن به پول هم نمیدن تو چی فرض کردی منو این چه وضعشه؟شب اومد خونه کلی بارم کرد میگفت چرا زنگ زدی بهم منم گفتم دیگه نمیکشم چرا وقتی قسط داری خودت هشتت گرو نه چرا وام گرفتی دادی داداشت خونه بسازه حالا واسه من نداری ۵ تومن میدی بهم .اگه اینجوری پیش بره زنگ میزنم داداشت میگم پول مارو بده یهو قاطی کرد از پدر مادرم بگیر تا ۷ جدمو بست به رگبار 😢😢😢بخدا موندم چکار کنم پرو شده اینو میدونم اصلا خسیس نیست فقط میخواد منو عذاب بده
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
اه ببخششيدااا حالم ب هم خوررررد ازش اگه نداشته باشن واااقعا درك كردن وظيفه ي خانوم خونه هستش ا ...
آره خب درک کردن شوهر مهم هستش اما این میخواد عذابم بده وقتی عروسی کردیم شاباشامو میگفت بده بهم ندارم منم گوش نکردم دادم طلا همون موقع گفت پشیمون میشی بعدشم داداشش دو سال با ما زندگی کرد فکر کن همش ۱۵ سالم بود لباسای اونم میشستم احترامی میذاشتم عین دوسال رو من حجاب میکردم تو خونه خودم باور کن کلا از هم سرد شدیم چون حتی شبا هم بخاطر اون نمیتونستیم باهم باشیم ینی جوری زندگیمو جهنم کرده بود که یه روز زنگ زدم بابام گفتم من نمیتونم تا وقتی داداشش با ماست بهم میگفت تو چرا زنگ زدی بابات از این پس من فقط تحملت میکنم از من توقعی نداشته باش 🤤مهریه ام ۲۰۰ تا سکه است بخدا انقدر زندگی رو بهم تلخ کرده که مهریه اصلا برام مهم نیست فقط یه کم آرامش میخوام
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
چي بگم حق داري عزيزم از اين جهت حالا شوهرم واسه من خرج ميكنه ها من ميگم نكن كه جمع بشه اما ميره اونو ...
اشتباه منو نکن .تا میتونی برا خودت خرج کن خانواده باباشم میده یه جوری از سرش بنداز بگو تو الان جونی میتونی پول در بیار چهار روز دیگه اونا بهت کمک میکنن؟؟بخدا نگاتم نمیکنن یه جوری خرش کن .اگرم گوش نداد تو حرص نخور بیشتر خرج کن تا فیها خالدونش بسوزه
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
آره خب درک کردن شوهر مهم هستش اما این میخواد عذابم بده وقتی عروسی کردیم شاباشامو میگفت بده بهم ...
اهااان پس از ي جاهايي عقده داره مردك😤😤 حالا ك اون نيست ولي اگه فكر ميكني با تغييركردنه ي سري از رفتارات شوهرت مهربون تر ميشه انجام بده چون هر تاجي بزني ب سر خودت و زندگيت زدي.. مهريه نميخوام و ارامش ميخوام خيييلي ببخشيدا چرتههه .. حقتهههه با عشق بااايد بهت تقديم كنه .. بچه داري؟
اين كاربري و توي روزاي سخت زندگيم ساختم، الان ك بعداز ٢ سال ازاد شد و دوباره ياد اون روزا افتادم فقط ي چيزي توي ذهنم اومد كه هيچ چيز ارزش ناراحتي و نداره من واااقعا حس و حال اون روزام و فراموش كردم و الان يه شدت خوشحالم كه دعاهام و خدا مستجاب نكرد، خدايا شكرت
اهااان پس از ي جاهايي عقده داره مردك😤😤 حالا ك اون نيست ولي اگه فكر ميكني با تغييركردنه ي سري از رف ...
آره خب از منم کمبود هایی هست اما هیچ وقت کم نزاشتم براش خودم فکر میکنم بخاطر اختلاف سنی میخواد سوارم شه میخواد من مطیع و فرمان برش باشم ازم ۱۰ سال بزرگتره و همیشه میگه تو بچه ای چه میفهمی؟میگم خب بیخود کردی اومدی زن بچه گرفتی .ولی خب زندگی ما خراب از این حرفاست حرمتی بین ما نمونده ینی خودش نخواست بمونه همون اوایل عقد پیش داداشش بهم میگفت دماغت گنده اس بعد داداششم کم کم شروع کرد بی احترامی به من و این همینجوری ادامه پیدا کرد که من هیچ حرمتی پیش خانواده اش ندارم .چی بگم والا تا توی زندگی یکی نباشی نمیفهمی چیا بهش گذشته
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
آره خب از منم کمبود هایی هست اما هیچ وقت کم نزاشتم براش خودم فکر میکنم بخاطر اختلاف سنی میخواد سوارم ...
اوه😤😤 مادرش وقتي موقع تربيت بچه ش بود توي كوچه يبدي پاك ميكرد؟؟؟ تو با اين سن كمت چقدر تحمل كردي دختر ااافرين ولي انگار زياده روي كردي😕😕 شرايط خونه پدرت چطوره؟ البته براي جدايي نه هااا براي اينكه ي مدت بدون اينكه بگي نيتت قهره پاشي بري و با خونوادت درميون بذاري..
اين كاربري و توي روزاي سخت زندگيم ساختم، الان ك بعداز ٢ سال ازاد شد و دوباره ياد اون روزا افتادم فقط ي چيزي توي ذهنم اومد كه هيچ چيز ارزش ناراحتي و نداره من واااقعا حس و حال اون روزام و فراموش كردم و الان يه شدت خوشحالم كه دعاهام و خدا مستجاب نكرد، خدايا شكرت
دخترتم بذار ور دلششش برو ي وقت نذاري تنها بمونه خوش خوشانش بشه
اين كاربري و توي روزاي سخت زندگيم ساختم، الان ك بعداز ٢ سال ازاد شد و دوباره ياد اون روزا افتادم فقط ي چيزي توي ذهنم اومد كه هيچ چيز ارزش ناراحتي و نداره من واااقعا حس و حال اون روزام و فراموش كردم و الان يه شدت خوشحالم كه دعاهام و خدا مستجاب نكرد، خدايا شكرت
اوه😤😤 مادرش وقتي موقع تربيت بچه ش بود توي كوچه يبدي پاك ميكرد؟؟؟ تو با اين سن كمت چقدر تحمل كردي د ...
زیاد روی اووووف کله خری کردم.هی روزگار شرایط خانواده خودم از لحاظ مالی و عاطفی و ....کلا اگه خوب بود این وضعم نبود یه جوری انگار میخوام زجر بکشم اینجا اما خونه پدرم به عنوان جدایی یا قهر نرم به هزار و یک دلیل .فقط دارم تمام سعیمو میکنم زندگیم بهتر شه
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
زیاد روی اووووف کله خری کردم.هی روزگار شرایط خانواده خودم از لحاظ مالی و عاطفی و ....کلا اگه خوب بو ...
اهان خيلي از خانوما بخاطر نداشتن استقلال مالي و حامي خوب مجبور ب تحمل شرايطن.. تا حالا پيش مشاور رفتي؟ تلفني و رايگان هم هستن..ولي به نظر من بهترين كار درمرحله اول اينه ك ي كاري درامدي براي خودت پيدا كني.. چيزي بلدي؟ مدركي داري؟
اين كاربري و توي روزاي سخت زندگيم ساختم، الان ك بعداز ٢ سال ازاد شد و دوباره ياد اون روزا افتادم فقط ي چيزي توي ذهنم اومد كه هيچ چيز ارزش ناراحتي و نداره من واااقعا حس و حال اون روزام و فراموش كردم و الان يه شدت خوشحالم كه دعاهام و خدا مستجاب نكرد، خدايا شكرت
خوش خوشان این انقدر عوضی که نمیخوام دخترم مثل اینا بار بیاد کثافت ازشون میباره .بعدشم من آدم جدایی ...
جدايي حتي اگه پشتوانه هم داشته باشي سخته اما اگه ميشد ي مدت بري پيش مادرت اينا حداقل ذهنت استراحت. كنه و البته بدون قهر خوب بود حالا ك نميشه فداااي سرت هزااارتا راه ديگه هست عزيزم
اين كاربري و توي روزاي سخت زندگيم ساختم، الان ك بعداز ٢ سال ازاد شد و دوباره ياد اون روزا افتادم فقط ي چيزي توي ذهنم اومد كه هيچ چيز ارزش ناراحتي و نداره من واااقعا حس و حال اون روزام و فراموش كردم و الان يه شدت خوشحالم كه دعاهام و خدا مستجاب نكرد، خدايا شكرت