یادش بخیر
زنداداش من..... واسه داداشم شب اعزام به خدمتش همین کارارو کرد چقدر توی ترمینال دست انداخت گردن داداشم اشک همه مون درومد....
دوماه آموزشی مرتب مادرش گفت تو لیاقت بهتر ازاینو داشتی تو هنوز خواستگار داری....
اینم یه روز وسایلشو جمع کردو بی خداحافظی رفت.....
دوهفته بعد داداشم اومد.... خونه ش خالی بود الهی بمیرم براش کسی منتظرش نبود.....
بعد دادخواست طلاق داد
رفت پی دنیای خودش ....
خوشبختیش پول بود ولی بامرد ۲۰سال ازخودش بزرگتر....
چقدر همه مون دوستش داشتیم!!!!!!
میبینی استارتر!
بی وفا بی وفاست کاریش نمیشه کرد
وقتی برات دست و پایی نزده
وقتی منتظررفتن توئه بذاربره.....
حالا که برگشته بایدازت خواهش کنه بمونی....
رمانتیک کردن قضیه دردی رو دوانمیکنه