برای من اعجبس 
فکر کن دو سال پیش میخواستیم عروسی بگیریم میگفت فعلا نگیرید من لباس ندارم باید کارامو بکنم پول بزارم کنار برای لباس ک خیالم راحت باشه🤪😝
یعنی من به شعور ندلشته این چی میگفتم😆
انگار دو تا آدم بزرگ معطل این هیولا باید بشن فقط ی جمله بهش گفتم که مگه عروسی شماست که شما نظر میدی و باید امادگی داشته باشی بعد هم با شوهرم دیگه حرف نزدم
بعد چند روز مضوع رو بهش گفتم شوهرم و پدرش بهش گفتن حرفت اشتباه بوده بعد هم شوهرم باهاش صحبت نکرد