2777
2789
عنوان

تکرار کودک ربایی اینبار در کرج

428 بازدید | 27 پست

🚨 تکرار بچه دزدی در شنبه‌بازار کرج/ یک مرد افغان مظنون است


ساعت ۷ بعد‌از ظهر شنبه ۲۷ مرداد، زن جوان به همراه دختر دو و نیم ساله‌اش پرنیا و دو پسرش که چند سالی از پرنیا بزرگتر بودند راهی شنبه بازار خرم دشت کرج شدند.قرار بود آن روز برای پسرهایش لباس بگیرد.

زن جوان در این باره گفت: پسرم و پرنیا همراه من بودند و پسر دیگرم همراه خواهرم بود. وارد بازار که شدیم، متوجه شدم مرد افغانی ما را تعقیب می‌کند اما آن زمان اصلاً تصور نمی‌کردم چه نقشه‌ای در سر دارد. در سومین راهروی بازار شلواری برای پسرم دیدم و شلوار را پایش کردم تا اندازه‌اش را ببینم. آن زمان پرنیا در چند قدمی من ایستاده بود، همین که برگشتم تا نظرم را بدهم، ناگهان پرنیا ناپدید شد. 

هر جایی که تصورش را کنید برای پیدا کردن دخترم جست و جو کردیم. اما خبری از او نبود. مردم می‌گفتند آخرین بار پرنیا را در کنار بساط جوجه فروشی دیده‌اند و مرد افغانی او را با خود برده است. تصور می‌کنم مرد افغانی که پرنیا را با خودش برده همان مردی بود که مرا تعقیب می‌کرد. 

چند وقت قبل هم پسر بچه‌ای را در همین بازار ربودند. پرنیا بلوز سفید و شلوار آبی و دمپایی به پا داشت. از روزی که بچه‌ام گمشده لحظه‌ای آرامش نداریم، به پلیس خبر دادیم. عکسش را در خیابان‌ها پخش کردیم اما هیچ ردی از پرنیا بدست نیامده است. پلیس آگاهی استان البرز با درخواست انتشار عکس پرنیا کوچولو از مردم خواست درصورتی که او را دیده‌اند یا از محل نگهداری وی خبر دارند با شماره ۲۱۸۷۲۸۱۰ یا پلیس ۱۱۰ تماس بگیرند/خبرآنلاین


@HadeseNews

پسرم قلب منه❤️دخترم نفسمه🩷

وای خدا😢😢😢😢😔😔😔😔

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خدا دستيو كه به نيت بد به سمت بچه ها دراز ميشه رو قطعش كنه😔بخدا ديگه كم آورديم از اين همه خبر بد و منفى

آرام باش،تفكر كن،توكل كن،آستين ها را بالا بزن آنگاه دستان خدا رو ميبينى كه زودتر از تو دست به كار شده اند🙂
خدا دستيو كه به نيت بد به سمت بچه ها دراز ميشه رو قطعش كنه😔بخدا ديگه كم آورديم از اين همه خبر بد و ...

ان شاالله که پیداش کنن عوضی رو...

خدا کنه پیدا بشه بچه مثل بنیتا و آتنا نشه

ای خدا...

حالم خیلی گرفته شد

پسرم قلب منه❤️دخترم نفسمه🩷

من از بس این چیزا رو از چندین سال قبل میخوندم فوبیا گرفتم شدیدا میترسم الان بچم ده سالشه تا میره سوپری سرکوچمونو بیاد بعد چند لحظه از ترس فشارم میفته خودم لباس میپوشم میرم تو کوچه تا ببینمش

ان شاالله که پیداش کنن عوضی رو... خدا کنه پیدا بشه بچه مثل بنیتا و آتنا نشه ای خدا... حالم خیلی گ ...

انشالا پيدا شه اما...الان هزارتا بلا اومده سرش😔

آرام باش،تفكر كن،توكل كن،آستين ها را بالا بزن آنگاه دستان خدا رو ميبينى كه زودتر از تو دست به كار شده اند🙂
من از بس این چیزا رو از چندین سال قبل میخوندم فوبیا گرفتم شدیدا میترسم الان بچم ده سالشه تا میره سوپ ...

كاره خوبى ميكنى جامعه امنيت نداره

آرام باش،تفكر كن،توكل كن،آستين ها را بالا بزن آنگاه دستان خدا رو ميبينى كه زودتر از تو دست به كار شده اند🙂
كاره خوبى ميكنى جامعه امنيت نداره

ولی بچم حالیش نیست با عصبانیت باهام دعوا میکنه میگه برا چی میای دنبالم مگه نی نی کوچولوم. نمیدونم ولی دست خودم نیست همش میگم اگه برنگرده بعد کجا برم دنبالش بگردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

توی مراسم ختم

neginrd | 20 ثانیه پیش

🪽💙

مغرورجذاب2 | 24 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز