من دخترعمه هام خیلی بد میگردن
ساپورتو و اینا
شوهر منم تاحالا تو فامیلشون اینجوری ندیده بود
اولین بار اینارو دید بدش اومد
گفت خوشم نمیاد با اینا ارتباط داشته باشیم
منم ارتباطمو با اینا کم کردم
ولی با اینکه شهرمون دوره اومد تنهایی شهرمون و من کلی اذیت شدم مجردم بود
صبحا زود بیدار میشدم برم دشوویی میدیم
مثلا لباس نداره
یا در اتاقش بازه و از این چیزا
شمایی که میگین با کسی مثل خودتون ارتباط داشته باش
بعضی وقتا نمیشه
خودشون به زور میخوان ارتباط ایجاد کنن
ولی با این حال من هیچوقت به خودم اجازه ندادم بهش بگم چادر بزار یا نزار
هنوزم که هنوزه به روش نیاوردم
ولی شوهرم هربار خواستیم شهر اونا بریم خوشش نمیاد بریم خونه اونا
ولی خونه عممه نمیشه بگیم نمیخوایم بیایم خونتون