بچه ها ما تو یه خونه سه طبقه زندگی میکنیم.جاریم ساکن طبقه وسطه.دو سه ماهه با مادرشوهرم اینا و در نتیجه با من هم قهره. ما وقتی بعداز ظهرا تو حیاط خونمون مینشستیم. من و خواهر شوهرم الکی و مسخره بازی سر بچه ی من و اسم بچم و بچه دار شدنم بحث و شوخی میکردیم. حالا من اصلا بچه ندارم. حامله هم نیستم ها. ورم معده مزمن دارم و سندرم روده تحریک پذیر که باعث شده تو این یکی دوماه شکمم خیلی بزرگ بشه مثل زنای حامله. خلاصه شوخیای ما برای بچه من خیلی زیاد بود. من به همه میگم فعلا بچه نمیخوام.ولی دیروز فهمیدم جاریم حامله است😁. باوجود داشتن دوتا بچه پشت سر هم که برادر شوهرم همیشه تهدید میکنه تا اینا مدرسه نرفتن بچه نمیاری و اگه حامله بشی از خونه بیرونت میکنم. همین دوتا بچه هم مدام یا پیش من هستن یا پیش مادرشوهرم. این بچه سومی رو چه جوری میخواد نگه داره😂 مدام هم در حال رقابت با منه.
بهشون محبت کنین دوسشون داشته باشین من هرشب به مادرشوهرم پیام عاشقانه میدم به پدرشوهرمم همینطور هرجاه ...
عزیزم من با کسی کاری ندارم. خانواده شوهرم منو بیشتر دوست دارن. منم بهشون احترام میذارم.ولی اینکه من یک سال و نیمه عروسی کردم تا حالا یک بارم شام دعوتم نکردن من چه جوری بهشون محبت کنم؟
بنظرمن ادموقتی از یکی بد میگه ک توی خودش یه ضعفی نسبت به اون طرف ببینع اگر نه ادمی ک ضعیف تره رونم ...
عزیزم من از کسی بد نگفتم فقط خنده ام گرفت. چون مادرشوهرم اخلاقشو میدونست و همش میگفت نگو بچه بچه. این آخرش دوباره حامله میشه. که من باورم نمیشد ولی الان بهم ثابت شد.
توهم نزدم عزیزم. مطمئنم. ناخواسته هم نبوده. من هرچی میخرم این میره همونو میخره.باور کن حتی یه کیف خر ...
منم جاریم تا ۵ دبستان درس خونده. ب قول خودش شاید کمتر .. اصلا شعور حرف زدن نداره. مادرشوهرمم به خاطر ابروش چیزی نمیگه. حتی اگه مادرشوهرم با من بگه بخنده اون قهر میکنه برا همین چیزی نمیگه. کم پیشم میشینه. یک زن حسودیه.. رفته گریه کرده ک ما البوم عروسیم قشنگه. برادر شوهرم گفت این چیزارو نیارید همش این غر میزنه.
ب نظر منمهییییچربطی نداره هیچکس تا این حد احمق نیس دیگه شما خیلی ب خودت گرفتی
نه عزیزم من به خودم نگرفتم. اون رو در روی من بهم میگفت تورو بیشتر دوست دارن. فلان چیزو که برای تو خریدن برای من نخریدن. با مادر شوهرم دعوا گرفت که چرا برای سمیرا چادر عروسی گرون قیمت خریدی برای من ارزون قیمت در حالی که اون ۷ سال پیش ازدواج کرده و من یک و نیم ساله. یه آدم کم سواده که فقط نگاه میکنه دیگران چی میگن وقتی میره موهاشو همون رنگی که من گذاشتم میذاره.مانتو و کیف و کفش کپی من میخره یعنی با من چشم و هم چشمی داره.
من والا خاهرشوهرم اینطوری بود نسبت بهم اولا اذیتم میکرد خیلی مادرشوهرمم پشت دخترش بود دگ همشون الان عاشقمن ینی به جفت جورابم ک میگیره خاهرشوهرم جفتشو برام میخره انقد خوب شده هرحا میخادبره زنگ میزنه نداجون میای اینکه به کسی کار نداشته باشی تا بهش محبت کنی فرق داره فرهنگ ما ایرانیا اینطوره نمیگم شما بدین ها ولی محبت معجزه میکنه بخاطر خودتون محبت کنین هم خودتون حس خوب دارین هم شوهرتون بیشتر میخاد شمارو اینطوری هم بقیه انسانن جاریتون انسانه خاهرشوهرانسانه نگاه نکن تازه عروسی دوسال دگ همین کارو باتوهم میکنن ک الان باحاریت میکنن کاری بهش نداری فرق داره بااینکه بتونی محبت قلبیتونشون بدی هیچ ادمی طوری نیست محبت ببینه بعد بهت بدی کنهو ترت دور بشه حیوونشم اینجور نیست بنظرم باهاش خوب باش زندگی خپدتم قشنگتر میشه بخصوص وقتی توی یه خونه این نیاز داری به این ارامش
خب من شکمم مثل زنای حامله اس مدام هم سر بچه و اسمش و بیمارستان زایمانم بحث میکردیم تو خونه بخدا شکمم انقدر ورم کرده انگار ۶ ماه حامله ام. شوهرم میره واسم لباس حاملگی میگیره میگه اینارو بپوش جلو داداشم زشته شکمت اینقدر بزرگه.اونم با ماقهره پس از کل داستان خبر نداره.