از دیشب که کانالت جوین شدم و اسکرین شاتا رو دیدم حالم بهم میخوره ازشون .مخصوصا صدبار رفتم عکس اون زنه صوفیا رو دیدم با اون قیافش بدهیکل خز بدتیپ.چقد عشوه میومده واسه پسره . کاش شوهرش فهمیده باشه تا درس عبرتی بشه برا بقیه
واقعا نمیتونم عرفانو درک کنم . من اگه مرد بودم تهوع میگرفتم از حتی نگاه کردن به امثال این زنه .نمیدونم چه مشکل روانی داشته که زن زیبا و جوون خودشو ول میکرده میرفته ور دل این پیرزنا .امیدوارم اخرای داستانت زندگی اون زنه هم نابود شده باشه .بیصبرانه منتظر بقیه داستان زندگیتم عزیزِ صبورم.
فدات شم 😙😚
ب نظر من عرفان دوست داشته با زنای سن بالا باشه چون احساس میکرده اونا مث مادرش حمایتش میکنن.. انقد که مادرش حمایتش کرده شخصیت پسره رو خراب کرده و لوس بارآورده
سلام عزیزم خوبی داستانتو تا جایی که تعریف کردی خوندم چقدر صبر داری دختر تا بعضی جاهاشو درک کردم که دوست نداشتی خونوادتت بفهمن ولی اون جایی که حالت بد شد و بیمارستان رفتی واقعا درکت نکردم ای کاش همونجا به خونوادت اطلاع میدادن تا این زجر هم تموم می‌شد پدر مادر که تو ازشون تعریف کردی امکان نداشت با گفتن حقیقت پشت نباشن دیگه هیچوقت هیچی ازشون پنهان نکن پدر و مادر گلی داری قدرشونو بدون و خدا برات نگهشون داره بقیه داستانت رو هم زود بزار دلم می‌خواد عاقبت اون عرفان کثافتو ببینم چی میشه چقدر کثیفه که میرفته با پیر زنا لاس میزده اونوقت یه دختر دسته گل رو اینجوری ول کرده البته لیاقتش همون زنای چاق و بو گندو بودن خداروشکر که دستای کثیفی بهت نخورد اخ که هر چی بگم کم گفتم 🤬🤬عشقم خیلی از شخصیتت خوشم اومد شاید بیام پی وی و مزاحمت بشم چون دوست دارم باهات حرف بزنم 🤗
صوفیا رو لو دادی یا ن ؟
گلم بی صبرانه منتظر بقیه داستانتم....
