آخی چقدر استارتر ذوقشو کرده بود چطور دلش اومد بفروشش
اعصابم خورد شد باقیشو بگو دیگ ای بابا
احتمالا هنوز جای خوبشو که استارتر میخندا😂😂
اوخییی استارتر چگد مهلبونی دالی میخندی
نامزد من اگه بود الان شب هفتش بودیم
خب
برگشتم گفتم چرا یعنی چی این کار؟
گف خب خونه رو بابا خریده بود به پولش احتیاج داشت اون لحظه منم فروختم
اینو که گف یهو قلب من تیر کشید.چشا کاسه ی خون.موها افشون.فک کنید من اون لحظه چه شکلی بودم دیگه😂😂😂
گفتم خب داداش تو اگه پول نداشت که عروسی بگیره چرا عروسی تجملاتی میگرفت که بخاطرش تو مجبور شی خونتو بفروشی
گف عزیزم خونه با پول من نبود که اختیارشو داشته باشم
گفتم خوب داداشت خونه ی خودشو میفروخت میداد اگه خیلی براش عروسیش مهم بود
الان تو این وضع گرونب خونه چطوری میخوای بخری دوباره همون خونه رو؟
دیگه رنگشم نمیبینی
دیگه یکم بحث کردیم جالب اینجاس که خیلی با آرامش و قربون صدقه این حرفا جوابمو میداد من اینور داشتم میمردم از عصبانیت
یکی از دوستام فک میکرد این ایموجی گریه اس نکنه اینم اشتب زده
بچکون دیگه استارتر
وای😈
منم بایه بنده خدایی دوست بودم. هی میگفت خونه میخره بابام قلهک به بالا😮
من دانشجو بودم نگرانه کاربودم میگفت نگران نباش من شرکت مهندسی میزنم تورو هم میبرم اونجا خانوم مهندســـــــــــم😮😮😮😮
نامزدته یا دوست پسرته؟؟؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
