2777
2789
عنوان

بیایین از وضعیتم بگم براتون

490 بازدید | 28 پست

یکسالو چهار ماهه که ازدواج کردم شوهرم خیلی مهربونه و دوسم داره اما چندین بار به طور اتفاقی ازش دیدم که پشت سرم پیش خانوادش غیبت میکنه اما گفتم عیبی نداره حدوده ۷ الی ۸ ماه پیش بودتو اتاق  با خواهرش تلفنی حرف میزد اون موقع من جهازمو برده بودم کمی مونده بود تا عروسی که رفتم تو اتاق احساس کردم حالته چهرشو اخلاقش عوض شد دوباره اومدم بیرون اما پشته پنجره اتافم از اون طرف به بالکن حال وصل میشه واسادم تا صداشو بشنوم شنیدم که به خواهرش میگفت با این جهازش و وسایلی که خریدن سلیقه ندارن که..... اینو من شنیدم خیلی دلم شکسته به خدا جهازم تمام با حساسیت تمامشون ست هم تمامشون سفید استیل و مارک های خوب وسایل با نمکو شکیل اما وقتی اینجوری گفت انگار یخ ریختن روم انقدر ناراحت شدم که خدا میدونه گزشتو اصلا به روش نیاوردم ولی دبگه میدونیتم که وقتی با خواهرش یا مادرش یا خانوادش حرف میزنه احتمال داره که پشته سرم چیزی بگه..😢😔😔متاسفانه اعتمادمو بهش از دست دادم و هر بار که تلفنی حرف میزد ازش بدم میومد با هر کسی که حرف میزد ناردحت میشدمو تو خودم میریختم تا اینکه یه روزی سره یه مسیله دیگه ای با هم دعوامون شدو و اون روز هم اذیتم داشت میکرد که این قضیه که شنیده بودمو تو دلوا بهش گفتمو رنگش عوض شدو خیلی خجالت کشیدو کلی ازم معذرت خواهی کردو کلی شوکه شدو قول داد که دیگه هیچوقت اینکارو تکرار نکنه  این موضوع گزشتو من کم کم بهش اعتماد کردم و بهش گفتم جلو خودم همیشه زنگ بزن تا منم باهاشون حرف بزنمو تا بدونن تو خونه پیش زنت هستی باهاشون حرف میزنی تا من خراب نشم جلو خانوادت اما باز ته دلم همیشه یه شوری میزنه همیشه احساس میکنم انقدر با هم صمیمی ان که هر کسی وارد خانوادشون میشه مثل غریبه ها میشه باورم نمیشه..بعد از گزشت این داستانها تقریبا حدود هفته پیش بود که   گوشیشو برداشتم که به باباش زنگ بزنم که توی لیست تماساش شماره خواهرشو دیدم  نمیدونم چرا باز دلم اشوب شد همش مثل خوره افتاد به جونم که باز هم حرفی زده پیش خودم گفتم هر جور شده صداشو باید  گوش بدم و اینکه گوشی شوهر من ظبط صدا داره  من انقدر که درگیر بودم همش بی دلیل باهاش عصبی میشدم همش ناراحت بودم همش غصه میخوردم اصلا اصلا نمیتونستم خودم باشم شاد باشم بخاطر همین یه شب خوابیدیم ساعت پنجو نیم بیدار شدم خیلی تشنم بود دیگه خوابمم نمیبرد بعدش دیدم خوابه گوشیشو برداشتم رفتم تو صداهای ظبطو اسم خواهرشو پیدا کردمو صداشو با هندفری گوش دادم مطمینم بودم که بیدار نمیشه چون شوهرم بخاطر میگرن قبل خواب قرص میخوره وقتی میخوابه خوابش خیلی سنگینه تا خوده صبح تکون نمیخوره حتی دسشویی هم نمیره ...منم هندفری گزاشتم و صداشونو گوش کردم اولش که حالو احوال کردو و بعدش که داشتن صحبت میکردن حرف از خواستگاریه یکی از اعضای خانوادشون بود که سوهرم شروع کرد به مثال زدن خودمون و به خواهرش گفت من اگه روز خاستگاری مامان از نسترن خوشش نمیومد همون جا کاتش میکردمو قیدشو میزدم حالا الان هم وقتی مامان از فلانی خوشش نمیاد اونم باید دیگه قیدشو بزنه نمیشه که مامان ناراضی باشه ..... من از اینجاش ناراحت شدم که سه سال باهاش دوست بودم  سه سال تمام پاش واسادم بدون کوچکترین خطایی بدون کوچکترین کم اوردنی با وجوده تمام مشکلاتو نداریها و همه و همه سه سال تمام رفتو امدای من دسش رود سه سال تمام پای تمام مشکلاتش کنارش بودم هیچوقت کوچکترین خطایی و دو دلی سمتم نیومد هیچوقت سر کارمو نرفتم بخاطرش از اهدافم گزشتم اون موقع راحت این حرفو زد 

گذشته ی کسی رو کاوش نکن ... 

قشنگ ترین باغچه ها رَم اگه بیل بزنی توشون کِرم پیدا میشه 

مهم الانه که دوست داره 

نامه ای به خودم : خودِ عزیزم ، سلام ❤ خیلی بهت بدهکارم ... بخاطر بها دادن به آدمای بی وُجود ... بخاطر حروم کردن تو و احساساتم واسه آدمای بی ارزش ... بخاطر وقتایی که باید صرف تو می‌کردم تا حالت خوب شه اما بخاطر آدمای نامرد خرابش کردم و مریض بودم ... لطفا منو ببخش ❤ از امروز داستان متفاوته 🙃💙 ۹۷/۰۵/۱۴ ||||||||||||| اگر ازم بپرسین زیباترین ، حکیمانه ترین و پرمفهوم ترین جمله ای که خوندی چیه ، پاسخ من به شما این جمله ی پروفسور حسابی هست : " حاصل ضرب توان در ادعا ، همواره مقداری ثابت است ! هر قدر که توان بیشتر باشد ، ادعا کمتر است و بالعکس " 😊

ولش کن تو محبت کن بهش درست میشه

مردا با خواهراشون حرف و درد دل میکنن

بعضی وقتها هم بد زنشون میگن که عزیز بشن

با هرچه عشق نام تو را می توان نوشت...با هرچه رود نام تو را می توان سرود...بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را...با چشم های روشن تو می توان گشود

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اين اخلاق شوهرته كه بايد خودشيريني كنه جلو خانواده ش و اصلا خوب ني!!چون با اينكار داره تو رو كوچيك ميكنه

من باشم اصلا تحويلش نميگيرم 

شوهر رو باید بگیری همچییین پخته بزنیش که بفهمه دنیا دست کیه  

خب شاید میخواد جلو خانوادش خودشو خیلی مستبد و حامی نشون بده. اگر اخلاقش با تو خوبه بنظرم وارد رابطه اش با خانوادش نشو. گاهی مرد ها برخلاف علاقشون به زنشون میخوان نشون بدن که مثلا اصلا به زتشون وابسته نیستن. این یه جور عکس العمله. نباید ناراحت بشی

اهمیت نده اون واسه خود شیرینی یه چیزی گفته

همه اینو میدونن به مرد زوری با کسی ازدواج نمیکنه.

شوهرت اگه دوست نداشت که ۳ یال وقتش رو برات نمیذاشت. 

رویای شما تاریخ انقضا ندارد. نفس عمیق بکشید و دوباره شروع کنید

اگه به دلت میمونه تو دلت نگه ندار ، صبر داری که تا حالا اینا رو به شوهرت رو نکردی ، خیلی بده که پشت سر تو اینطوری حرف بزنه ، من هرگز نمیتونم تحمل کنم حتی برای لحظه ای، شوهرم میدونم هیچ وقت نمیذاره پشت سر من کسی کوچیک ترین بگه چه برسه بخواد خودش بگه واقعا من بودم خفش میکردم 

☘️⚖️تعادل قانون طلایی زندگی ⚖️☘️

نمیخام زیاد خوشبینانه نظر بدم اما ی درصد احتمال بده که فقط حرفش بخاطر اینه که بخاد به خواهرش بگه باید مامان راضی باشه و حتی منم خیلی به رضایت مامان اهمیت دادم.گرچه که راه درستی نبوده اما میشه ازاین دید هم به قضیه نگاه کرد.

عزیزم بعد ازازدواج خیلی چیزهارو میبینی و میشنوی اما براارامش خودتم که شده باید چشم و گوشتو ببندی رو ی سری چیزا.بگذر ازش .ارامشتو بهم نزن ارزشت بیش ازاینهاس

شوهر منم همینجوریه. خاله زنکه 😂 

میخوایته مثلا به خواهرش بفهمونه رئیس کیه. 

جلو تو موشه. 

اصلا بد به دلت راه نده بابا 

رویای شما تاریخ انقضا ندارد. نفس عمیق بکشید و دوباره شروع کنید

خب خداروشکر کن که حداقل مادرش ازت خوشش اومده و بهتره دیگه به حرفاشون گوش نکنی و کنجکاوی نکنی که اینطوری فقط خودتو اذیت میکنی.بیخیال باش و زندگیتو بکن.اونا عادتشون شده از این حرفا بزنن وگرنه همسرت شما و زندگیشو دوست داره مطمئن باش

اقرار میکنم کہ خدایم فقط توئی*ھر آنچہ ماندہ است برایم،فقط توئی*شاھدترین بہ خلوت شب ھای تارِ من*سامع ترین بہ زمزمہ ھای نزارِ من*طوفان غم ز گریہ جدایم نمیکند*موج است، موجِ غم کہ رھایم نمیکند*انگار کہ روضہ ای بہ دلم دم گرفتہ است*بغضی ھزار سالہ گلویم گرفتہ است*چشمم بہ لطف توست اگر زندہ ام ھنوز*عاصی و روسیاہ،ولی بندہ ام ھنوز۔۔۔پروردگارِ یوسفِ تنھا درون چاہ* فریادرس ترین بہ غمِ قلبِ بی پناہ*پروردگارِ یونسِ در عمقِ آبھا*پروردگارِ قلبِ رئوفِ رباب ھا*پروردگارِ مردمِ شب ھای انتظار*پروردگارِ چشم بہ راھانِ بی قرار۔۔۔۔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز