امشب با شوهرم و خواهر زادش نشیته بودیم اونم یچیزی درمورد مادرشوهرم گفت و منم خندیدم باهاش.یدفعه ایی شوهرم با اخم برگشت بهم گفت جرا مادرمو مسخره میکنی.منم گفتم منکه حرفی نزدم خواهرزاده خودت گقت منم خندیدم جرات ندهری به این چیزی بگی بمن میگی.اونم گفت تو بیخورد میکنی میخندی.منم عصبانی شدم و دعوامون شد.وسایلمو جمع کردم که منو ببره خونه بابام گفت الان دیر وقته صبح برو.از من اصرار و از اون انکار.منم وسایلو گذاشتم صبح برم.بعد از چند ساعت وسایلمو برد تو اتاق.الانم قهریم و با هم حرف نمیزنیم.صبحم زنگ میزنم بابام منو ببره.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یه نصیحت!! یه سری خط قرمزا هست كه اگه بشكنه دیگه درست بشو نیست راحت قهر نكن راحت نرو بزار اگه یه وقت گفتی میرم با تمام وجود بترسه نه اینكه اینقدر عادی بشه بگه برو! موضوعی نیست طوری نشده