2777
2789
عنوان

دعوای دیشب منو شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 1437 بازدید | 81 پست
خانما من نه که بخوام خودشیرینی کنم براشون نه هرکز عادت چنین رفتاری رو ندارم کلا روحیه مهربون و دلسوز ...

ببخشید اگه روحیه تون اینجوری بود الان با همسرتون دعوا نمیکردین و توقعی واسه جبران نداشتین کسی که ذاتا بی توقع مهر میورزه انتظار جبران متقابل نداره ولی این خصیصه خیلی خیلی کم هس تو افراد

مهدی جونم من دوشب قبل از رفتنت برات کلید ساختم با جا کلیدی قلب که دیگه پشت در نمونی وقتی من و آدلیا نیستیم تورو خدا فقط یه بار کاش از این کلید استفاده میکردی 😭مهدی یادته تولدت سال ۹۱ دم دانشگاهت بادکنک باد میکردم ماشینت رو تزیین کردم همه فکر میکردن خل شدم .مهدی جونم آدلیا دلش هوات رو کرده بیا و بهش بگو خدا اجازه داده دوباره بیای پیشمون و شبای سه نفره مون تا ابد تکرار بشه بیا تورو خدا😭😭

من خواهر شوهرم پدر و مادرم نداره البته الان ازدواج کرده ولی مجردم بود هم برا یه روز باهاش زندگی نمیکردم بس که بی ادب و بی چشم و آبروه رفته بود خونه جاریم یکی دو سال پدرشو درآورد کلی دعوا درست کرده بود بعد با خوشحالی برای ما تعریف میکرد ماشالا داداشم چنان زدش که دندش شکست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خانما من نه که بخوام خودشیرینی کنم براشون نه هرکز عادت چنین رفتاری رو ندارم کلا روحیه مهربون و دلسوز ...

توقعشون رو بیار پایین.خیلی اشتباه کردی.حرص خوردم از کارات.

شوهرت رو هم متوجه کن که وظیفه تو نیست واسشون کاری کنی.

احساستونو درک میکنم اما این طرز رفتار اونارو خودتون باعث شدید

چرا وقتی زنگ نمیزدن زنگ میزدین؟

چرا وقتی کادو نمیدادن کادو میدادین؟

اگر واقعا شخصیتتون همین مدلیه پس نباید الان ازون محبت کردنا ناراحت باشین

شما به خودتون ظلم کردین همه رو پرتوقع کردید 

اگر خواهرشوهر اومده پیش شما اونم برا 2 سال چرا ب ایشون کاری نمیدادید انجام بده ایشون مهمان نبودن جزو همون خونواده بودن مث بقیه اعضای خونه پس یسری وظیفه داشتن....یه بچه 2 ساله ک هیچی از سیاست بلد نیس بهش بیش از حد بها بدی پروو و لوس میشه



شما تمام اون کارها رو کردین که ازتون تشکر کنن یا به اصطلاح خودتون شما رو ببینن خب نکنین چه کاریه این ...

عزیز من من هرگز حتی به خواهرم هم نمیگم بیا کمکم کن خیلی سختمه ولی خواهرم وظیفه خودش میدونه بلند میشه بیشتر کارارو خودش میکنه

خانواده شوهرم که میان خونم خدا شاهده حتی تو شستن ظرفا هم کمک نمیکنن خودم تنها میشورم بعضی اوقات شوهرم اشاره میکنه بلند شین

میخوام بگم من واقعا خجالت میکشم بگم بیاین کمکم کنید نه که میخوام ثابت کنم خیلی خوبم

خدایا فقط عاقبت به خیری پسرم ازت میخوام...امین
ببخشید اگه روحیه تون اینجوری بود الان با همسرتون دعوا نمیکردین و توقعی واسه جبران نداشتین کسی که ذات ...

من به این خاطر دعوا کردم که اون دوماه اصلا یه زنگی رو گوشی من نزد و شوهرم توقع داشت من زنگ بزنم بگم بیاد گفتم من نمیگم بیاد ولی تو از جانب خودت بگو بهش

قشنگ متوجه نشدی

خدایا فقط عاقبت به خیری پسرم ازت میخوام...امین
عزیز من من هرگز حتی به خواهرم هم نمیگم بیا کمکم کن خیلی سختمه ولی خواهرم وظیفه خودش میدونه بلند میشه ...

خب این طرز تفکر یعنی ظلم ب خودتون حتی مهمان غریبم اومد خونتون خواست کمک بده اجازه بدین کمک بده

شخصیت شما هم ب اندازه بقیه باارزش هست  حتی اگر اون ها پروو میبودن شما میبایست وسایل سالاد مثلا میبردین میگفتین بی زحمت اینارو شما درست کن

یا میرفتین ظرف میشستین میگفتین شما سفره رو جمع کن

اینکار بی ادبی نیس این حق شماست 

احساستونو درک میکنم اما این طرز رفتار اونارو خودتون باعث شدید چرا وقتی زنگ نمیزدن زنگ میزدین؟ چرا ...

اونا از لحاظ مالی یکم دستشون تنگ بود و منم خیلی ناراحت میشدم 

بخدا بابام گوشی میخرید میکفت بده به خواهر شوهرت 

پول تو جیبی بهش میدادم

خواهرم ظرف و ظروف زود پز میخرید میگفت بهشون بده

فقط بخاطر اینکه یکم دستشون تنگ بود

مراسم باباش بابای من بیشترین کمک کرد 


خدایا فقط عاقبت به خیری پسرم ازت میخوام...امین
من به این خاطر دعوا کردم که اون دوماه اصلا یه زنگی رو گوشی من نزد و شوهرم توقع داشت من زنگ بزنم بگم ...

مگه نگفتین دو ماه اونها رو رها کردین تا به طرفتون برگردن و چون برنگشتن شما هم دیگه مثل قبل نبودین؟

مهدی جونم من دوشب قبل از رفتنت برات کلید ساختم با جا کلیدی قلب که دیگه پشت در نمونی وقتی من و آدلیا نیستیم تورو خدا فقط یه بار کاش از این کلید استفاده میکردی 😭مهدی یادته تولدت سال ۹۱ دم دانشگاهت بادکنک باد میکردم ماشینت رو تزیین کردم همه فکر میکردن خل شدم .مهدی جونم آدلیا دلش هوات رو کرده بیا و بهش بگو خدا اجازه داده دوباره بیای پیشمون و شبای سه نفره مون تا ابد تکرار بشه بیا تورو خدا😭😭
من به این خاطر دعوا کردم که اون دوماه اصلا یه زنگی رو گوشی من نزد و شوهرم توقع داشت من زنگ بزنم بگم ...

شما باید جور دیگه بیان میکردین با زرنگی ک خود شوهرتون بفهمه مستقیم گفتن خ خ کم جواب میده مگه طرف خ منطقی باشه

قبل ازین دعوا باید غیرمستقیم ب شوهرتون میگفتین کسی بهتون زنگ نمیزنه خبر نمیگیره

اصلا هم ناراحت نباشید بقیه راجب شما چی میگن ادم برا خودش باید زندگی کنه البته با مراعات احترام ب دیگران


من حس میکنم چون که اون جاریهات قهرن تو خاستی این وسط خود شیرینی کنی که دیدی نتیجه ای نداشته  و ...

خیر عزیزم اینجوری نیست

من هیچ کمبودی ندارم بخوام اونا بهم محبت کنن شخصیت و روحیه من این چیزا رو نمیپذیره

خدایا فقط عاقبت به خیری پسرم ازت میخوام...امین

بهرحال نظر منه واسه خودتون ارزش قائل بشین 

مهدی جونم من دوشب قبل از رفتنت برات کلید ساختم با جا کلیدی قلب که دیگه پشت در نمونی وقتی من و آدلیا نیستیم تورو خدا فقط یه بار کاش از این کلید استفاده میکردی 😭مهدی یادته تولدت سال ۹۱ دم دانشگاهت بادکنک باد میکردم ماشینت رو تزیین کردم همه فکر میکردن خل شدم .مهدی جونم آدلیا دلش هوات رو کرده بیا و بهش بگو خدا اجازه داده دوباره بیای پیشمون و شبای سه نفره مون تا ابد تکرار بشه بیا تورو خدا😭😭
مگه نگفتین دو ماه اونها رو رها کردین تا به طرفتون برگردن و چون برنگشتن شما هم دیگه مثل قبل نبودین؟

میگم دوماه زنگ نزدم ببینم حالی ازم میپرسن یا نه دیدم واقعا مهم نیستم منم دیگه توقعی ازشون نداشتم

ناراحت این موضوع هم نبودم رفتم خونه مادر شوهرم خیلی هم خوب بودم باهاشون ولی همین خواهر شوهرم جواب سلاممو هم نداد

منم خیلی ریلکس و بیخیال بودم تا اینکه شوهرم اون حرف زد

خدایا فقط عاقبت به خیری پسرم ازت میخوام...امین
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز