برایمان عادت شده با سرنوشتمان بازی شود و صدایمان هم در نیاید ...
خوشمان میاید هر چیزی را به قسمت و حکمت مرتبط کنیم و قلب و ذهن خودمان را ساکت کنیم ... مظلومانی شده ایم که گویی از ظلم دیدن لذت میبریم ... به تعجب کردن از دیدن اعداد جدید ... تاسف خوردن از اشتباه تاریخی ...نا امید شدن از اینده ... عادت که کرده ایم هیچ گویی مثل تریاک به آن معتاد شده ایم حض میبریم از رنج ظلم دیدن و خاموش ماندن .... فقط میپرسیم قرار است چه شود ؟ قرار است چه بلایی سرمان بیاید ؟ فقط همه از هم میپرسیم چرا هیچ کس هیچ نمی گوید... در حالی هیچ کس خود ماییم خود ما ... نجابتمان شده مایه فلاکتمان و مایه تعجب جهان ...