نمیدونم شاید مال من اینجورین امروز اینقدر دلم گرفته ازشون که نمیشه به شوهرم بگم چون فردا سرکوفتشو به خودم میزنه و مامانم نمیتونم بگم چون اگه یه وقت باهشون بحثش بشه حرفهای منو میذاره کف دستشون جای جز اینجا برای درد دل ندارم ماجرا از این قرار داداش بزرگم عید بهش پیام دادم که فردا میام خونتون زنگ نزدم چون شب بود گفتم شاید خانمش یا بچه هاش خواب باشن اونم اصرار که شام بیاین منم گفتم نه تو زحمت می افتین اونم گفت زحمتی نیست بعد کلی اصرار گفتم باشه پس فردا شب شام میایم بعد فردا شبش اماده شدیم ساعت 8رفتیم رسیدیم در خونه در رو باز نکردن و ماشینشون هم نبود شوهرم گفت زنگ بزن بهشون من گفت حتما من نوشتم پس فردا شب میایم اون خونده پس فردا اشتباه از منه من فکر کردم چون نوشته بودم فردا میایم خونتون حتما فهمیده منظورم فردا شبه اشتباه از منه بین پس و فردا شب ویرگول نذاشتم شوهرم گفت عیب نداره شام نمیخوایم زنگ بزن بیاین دوباره نیایم دیگه من گفتم نه شاید مهمونی باشن به خاطره ما مجبور شن زود بیاین بعدا خودم بهش میگم نزدیکهای 10پیام دادم به داداشم که ما اومدیم خونتون نبودین حتما شما اشتباه برداشت کردین کلی معذرت خواهی کردم ولی جوابمو نداد
از عيد تاحالا باهم حرف نزديد؟
حرف بزنيد باهم سو تفاهم بر طرف شه
هیش کدوم دلسوز نیستن واالا..
هر کدوم اینقد مشکل دارن ک اگه بخایم چیزی هم بهشون بگیم فقط غمشونو بیشتر میکنیم.
فرداش پیام دادم امشب میایم شامم نمیایم چون باید برم سرکار داداش پیام داد باشه هستیم بیاین رفتیم اونجا یه برخورد سرد اصلا داداشم از ماجرای دیروز حرف نزد همش پسرم میگفت ما دیشب اومدیم شما نبودیم زنش گفت اره دیشب نبودیم و هیچ چیز دیگه ام نگفت برخوردشون اونقدر سرد بود شوهرم گفت پاشو بریم داداشم حتی عیدی بچه هامو نداد من اومدم خونه کلی گریه کردم
من جدیدا از هیچکس انتظار ندارم همه اینقدر خودشون گرفتارن وقنی نمیمونه حال منو بپرسن
من داداشام عالين البته يكيشون خيلي خودشو درگير زندگيش كرده وقت زياد نداره
ولي اون يكي از جون مايه ميذاره بستگي به تربيت خانواده داره مادرم هميشه بهمون ميگن كه اولويت با خواهر برادرته هيچ وقت نبايد كسي بياد بينتون از بچگي همينطور بود
منم الان به بچه هام همينو ميگم
بیچاره برادرت گیر کرده.
اخه من از برخوردشون ناراحت شدم در حالی که قبل عید داداسم گفت یه میلیون بده قرض من خرج دانشگام مونده میدم بهت منم دادام ولی یه عیدی به بچه هام نداد در حالی که هم اون هم خانمش شاغلن من حرفم پول نیست حرف محبته
پیش شوهرم خجالت کشیدم موقعه عروسیم هم اونجوری کردن
استارتر جون خوب فردا شبش نمیرفتین دیگه.ول کن بردارا اینطورین.اصلا میدونی توکلت به خدا باشه وجز اون از کسی انتظاری نداشته باش
موقعه نامزدیم حتی هزار تومن شاباش به من ندادن درحالی که من هم نامزدی هم عروسیشون غیر کادو کلی شاباش دادم چون شاغل بودم و مجرد ذوق عروسی داداشم داشتم
من کاری با ماجرای استارنر ندارم ولی بعضی خواهرام خیلی از برادرشون توقع دارن مث خواهرشوهر خودم همش فک میکنه شوهرم بیکاره بره اونو ببره خرید یا هرروز انتظار کادو داره تازه یه بار تولد شوهرش بود به همسرم پیام داد داداشی فردا تولد شوهرمه میاییم خونه شما تولد میگیرم تا شوهرم خوشحال شه که خانواده من بفکرشن منم گفتم ببره خونه پدرش شوهرش بیشتر خوشحال میشه من چرا واسش تولد بگیرم آخه
