جاری من شوهرش از همسر من کوچیکتر. اون پسر اخر خانواده اس و کاملا مطیع مادرو پدرش بیچاره ها حتی نمیتونن مستقل بشن.
برادر شوهرم فک کنم از پدر شوهرم میترسع
الان هم دوتا بچه داره چندسال قبل ما ازدواج کرده الانم تو شهرستان. با پدرشوهرم تو ی خونه زندگی میکنن.
بیچاره حهیزیشو پهن کرده با مادر شوهرم زندگی میکنه
خانومش همیشه. ناراضیه ولی شوهرش اصلن صداش در نمیاد
داشتم باهاش حرف میزدم تلفنی خیلی ناراحت بود
کاش یکم شوهرش. زبون داشت