داداشم عاشق دختر دوست مامانم شد .دختره الکیتز اومد ک من اونو مث داداشم دوست دارم دختره رفت شوهر کرد داداش منم برا اینکه ازین حال بد در بیاد براش زوری زن گرفتن زنو خسته کرد طلاق گرفت الان عشقشم پشیمونه ک چرا باهم ازدواج نکردن هر بار میبنتش اشک تو چشاس جم میشه ولی ب رو خودش نمیارع درضمن ب بهونه شوخیم باهم اسمس بازی میکنن😑😑😑😑