من ۹ ساله ازدواج کردم.خونواده شوهرم وقتی اومدن خواستگاری گفتن چندتا خونه داریم هر کدومو دوس داشتی همونو میدیم به شما.ولی وقتی ازدواج کردیم خونه ای بهمون ندادن نه که نداشته باشن داشتن و ندادن.کلی هم این وسط دعوا شدا. من خیلی ناراحت بودم همش به شوهرم سرکوفت میزدم که منو گول زدین و جواب بله رو گرفتین.کلی هم اذیتم کردنا. ولی چون طولانیه من اینجا نمی گم.حالا خانوما برادر شوهرم ازدواج کرده همینکه عروسی گرفتن واسش یه خونه باب میل عروس و پسر کوچیکه گرفتن.واسشون ماشین خریدن.در حالی که وقتی ما واسه خریدن ماشین اقدام کردیم حتی یه گرون هم کمکمون نکردن.حالا بماند که من چقدر غصه خوردم و دلم شکست.الان یک ساله باهاشون قطع رابطه کردیم به خاطر اینکه فهمیدیم مادر شوهرم تو حسابش چهل میلیون پول داشته که همه رو بخشیده به پسر کوچیکه.در حالیکه چند سال پیش شوهرم از مادرش یه تومن خواست ولی نداد.من و شوهرمم الان دو سال باهاشون قهریم و قطع رابطه کردیم.الان دو ماهه خونواده ش هی میزنگن و اس میدن که دخترتو بیار اینجا دلمون واسش تنگ شده.فقط میگن خودتو دخترت بیا.از من هیچی نمی گن.انگار که من وجود ندارم.منم نه می ذارم شوهرم بره نه می ذارم دخترمو ببره.البته شوهرمم بدون من نه تنها خونه پدرش بلکه هیچ جا نمیره.با این حساب هر روز عذاب وجدان میاد سراغم.خانوما شما بهم حق میدین؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!