یه مهمونی رفتیم خونه یکی از آشناها
اول که نوشیدنی فالوده آورد یه پنج لیتری هم آورده بود میگفت سرریزه😐
بعد میوه از ین خربزه های کوچولو همینطور سالم گذاشته بود تومیوه ها و به تعداد آناناس تو یه ظرف دیگه😐میگفت بفرمایید ما عادت داریم باید همیشه تو خونه باشه اینطوری😐
شد موقع شام اومد گفت هههه من برم ژله هام و از تو اون یکی یخچالم بیارم دوتا یخچال دارم
رفت آورد گفت عه من و ببین چندتا ژله درست کردم ای بابا
واااای این ترشیا رو خریدم کیلویی فلان و کارگر دارم و...
پپسی جدا گذاشته بود نوشابه جدا😥
میگفت وااااای ببینید چندتا سرویس ظرف دارم درکابینتا رو باز میکرد و نشون میداد😣
خلاصه دیوونه برگشتیم خونه😑