من خیلی خیار دوست دارم .پارسال بعد عروسی برادر شوهرم میوه خیلی زیاد اومد بعد مادر شوهرم گفت چون زیاده تو نایلون تقسیم کنیم به فامیلا هم بدیم به منم گفت برو یه ظرف بیار واسه خودت بردار .من رفتم یه لگن آوردم بین این همه میوه بیشتر خیارارو خالی کردم برا خودم .در همین بینا عجله ای خوردنم میخوردم .قیافه مادرشوهرم اینجوری بود😯گفت میوه های دیگه رو نمیخوای😐هیچی دیگه اونجا تازه متوجه شدم خیلی ندید بدید بازی در آوردم 😊
حالا که این تاپیک داغه بچه ها برام دعا کنید به حاجتم برسم این هفته گفتن جوابش میاد ❤️❤️
برادرشوهرم دو سال پیش یه گوشی الجی خریده هر دفعه میبینیمش یه ویژگی جدیدشورو میکنه اخرین باربه شوهرم گفت وقتی دکمه ی بکشو میزنی تند برمیگرده خخخخ
حالا شوهرم اپل داره منم سامسونگa7
بچه ها یه بار رفته بودم اژدر زاپاتا ازین ساندویچ قزور بهمون داد ... ملو جمعی از بچه های کلاس و دوست پسراشون ساندویچو به صورت طولی گرفتم سمت دهنم ...اندازه ی گاراژ همسایمون دهنمو وا کردم به دندون گرفتم دیدم پسره قرمز شده بود از خنده بلند شد رفت دوستام زدن زیر خنده خییییلی ضایع شدم عییین نخورده ها 💔💔💔💔
از خودم یادم نیس مغزم نمیخواد ضایعم کنه
ولی یه بار تو مدرسه داشتم ضعف میکردم یه آبمیوه کیک گرفتم عادت داشتم عین اوسکولا تعارف کنم به بچه ها هیچکی نخورد یهو یکی از همکلاسیام که وضعشونم خوب بود دوتاشو گرفت جلو چشام خورد کلا دیگه کلمه تعارفو میبینم جیغ میزنم
منم وقتی نوجوون بودم فکرکنم دوم راهنمایی بودم..مامان بزرگم ازمکه که برگشته بود کیفشو بازکرد..سوغاتی هاروکه گذاشت زمین من ودخترخالم حمله کردیم ازهرکدوم برداشتیم..پسرخاله هامم خندیدن بهمون..نمیدونم چرااون کاروکردم.ندید بدید نبودم اصلا..بابام فقط ماموریت خارج ازکشوربود وکلی سوغاتی می اورد..بعدمامانم ی چشم غره رفت همشو گذاشتم زمین..نمیدونم چرا جوگیر شدم وپریدم رو وسایلای بنجول چینی که ازمکه اورده بودن😐😂دوسال بعد هم عمره رفتن..دیگه موقع بازکردن سوغاتی رفتم بیرون ازاتاق😀
اوستا بنا داشت خونمونو تعمير ميكرد بعد هر چى من نظر ميدادم لج ميكرد باهام ميگف نه من استادمو شما نميدونى كلى كلاس ميذاشت بعد يهو چشاش افتاد رو گوشه خونه بادى تو غبغب انداخت و گفت مثلا اونجا بايد دستشويي فرهنگى ميزديد كارگرش كنارش بود گفت مگه ر ي د ن هم فرهنگ مي خواد اوستا😳 من سرررررخ شدم از خنده 😂😂😂😂
يه بار يكي يكي از دوستام گفت يكي از بچها رو ديده گفتم ماشينش چي بود گفت ٤٠٥ من اشتباهي فك كردم گفته ٤٠٧ ذوق كرذم كردم ك خوش ب حالش و ماشين خوبيه و حسابي تعريف كردم ابروم رفت😐
حتما تو دلش گفته اخي اين واسه ٤٠٥ اينقد ذوق زده شد ماشين بهتر ببينه چيكار ميكنه😂😂😂
