بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خواهرشوهرای من خداییش بدنیستن کاری به کارم ندارن. فقط یکیشون قبلا یه رفتارایی داشت که نشون میداد یکم حسادت میکنه چون شوهرم بااین خواهرش بیشترصمیمی بود. ولی الان بهترشده
من چهارتا خواهرشوهر دارم یکیشون خیلی مظلومه هیچ وقت پشت سر کسی حرف نمیزنه هرچی بشه دخالت نمیکنه خیلی اروم و ساکته سه تا خواهرشوهر دیگه ام بدنیستن ولی خوب هم نیستن البته ما ارتباطی باهم نداریم
واقعا چرا ی خواهر انقدر بد که برادرش مجبور به انتخاب میکنه؟ من و خواهرشوهرم هیچوقت مستقیم دعوا نکردیم.یعنی مادرش پر کرده اون اومده سراغم. ولی عامل فتنه مشخص. اونم سر چیزای الکی و حسودی.
چرا من جارو شارژی خریدم. چرا مسافرت رفتم....میگه تو نبودی این خرجا برا من بود تو داداشم گرفتی ازم. متاهل ولی وضع شوهرش خوب نیست.
ببخشید دلم پر بود🙁
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
من دوتادارم یکیش زیادحضورنداره هاامازبونش متاسفانه خیلی تندِهمون یه لحظه هم کنارش باشی یه حرفِ ناراحت کننده میزنه هرچندفکرکنم اقتضای سن وسالشه؛ولی اون یکی خیلی مهربون ودلسوزِ☺
والا من که همیشه قزبون صدقه عروسمون میرم دورش میگردم که احساس تنهایی نکنه ، ولی خواهر شوهر من دیوه من که بهش کاری ندارم و سرم توکار خودمه انقدر ازش یدی دیذم و بی چاک و دهنی دیدم که حد نذاره کلا اخلاق نداره دعواییه جالبه که خانوادش بهشم افتخار میکنن که زبونش درازه من دلم برای بچشم میسوزه که با تربیت این بخواد بزرگ شه 😐
واقعا چرا ی خواهر انقدر بد که برادرش مجبور به انتخاب میکنه؟ من و خواهرشوهرم هیچوقت مستقیم دعوا نکردی ...
خواهر شوهر من که هم زبونش تلخه و دعوایی و هر چی از دهنش در میاد میگه تازه من سرم تو کار خودمه ، حسود هم هست شدییید ، کافیه یرادزش به من کمک کنه دیگه خدارو بنده نیست از بس متلک بارونش میکنه که چرا به من کمک کرده ، از اونور میگه شوهر من که کار نمیکنه خوشبه حاله تو ، از یه ور حرف کار کردن بشه میگه وظیفه زنه کار کنه مرد وظیفه ای نداره شوهرمو پر میکنه فتنه به پا میکنه کافیه برم تو خانوادشون کمک نکنم فرداش شوهرم پر شده میاد با مت جنگ و دعوا که ورا تنبلی کاز تمیکنی خلاصه فتنه است از دستش اسایش ندارم دیگه چشم دیدنشو ندارم