ساعت 9ونیم شب از سرکار اومد باعجله لباساشو عوض کرد گفت یکی ازدوستام تصادف کرده با ماشینش چون گواهینامه نداره اسم من رو گفته حالا باید برم درستش کنم.وقتی هم داشت آماده میشد که بره پسرم (6ماهشه)خیلی گریه کردکه بغلش کنه ولی اهمیت نداد..تا ساعت 11دیدم نیمد بعد فهمیدم دروغ گفته بادوستاش رفته بودن باغ زنگ زدم بهش میگم مگه نمیبینی منو بچه ها از صبح تاحالا تنهاییم میگه خوب چیکارش کنم که تنهایین!گوشی رو بعدش خاموش کرد هرچه زنگ زدم تا یکساعت خاموش بود ...الانم که ساعت یک ونیمه هنوز نیمده جواب تماسامم نمیده..قبل از اینکه خاموش کنه بهش گفتم میرم خونه بابام گفت برو دیگه برنگرد😔.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
حتما اينقد سخت ميگيري ك مجبور شده به همچين دروغي متوسل شه
اينكه الان بايد به شوهرت فحش بدي حرفي نيس
ولي يه كم ملايم تر برخورد كن
حتما اصلا اجازه نميدي بره جايي
خوب يه صبح تا شب تو خونه موندن مگه چي ميشه؟؟؟؟
ای خدای تنهاییِ من، چه بسا هر گره ای که در کار من میاندازی، همچون گرههای قالی باشد که با آنها برای سرنوشتم، نقشی زیبا بیافرینی. هرچه مرمر ساییدهتر شود، مجسمه زیباتر میشود.
ببين كاري نميكنن منم شوهرم يه ماه پيش الكي گفت با همه ي همكارام ميريم باغ ولي فقط ٤ نفر بودن از همكاراش ، ولي بازم دروغ گفت انا از ترس من چون مخالفت ميكردم با رفتنش رفتن كباب زدنو و باغ و محصولات زمين كشتورزيو ديدن و فلان هي هم عكس برام ميفرستاد ولي منم از بس تند تند زنگ ميزدم براي ابنكه آبروش جلو دوستاش نره گوشيشو يه ساعت خاموش كرد ولي به هر حال خالم از مردايي مث شوهر هودم به هم ميخوره كه دروغ ميگن خوب مث آدم بگو به هر خال كه آدم ميفهمه و اون دعوايي كه نميهوان بشه ميشه باز
آرزوها پيله هايي در دل هستند كه با اميد پروانه اي ،بال گشوده و به سوي خدا اوج مي گيرند .
بخدا قصد قضاوت ندارم کاملا امشب حق با شماس.اینکه گفته بیاد خونه میکشمت میدونه مقصرع دست پیش و گرفته پس نیوفته.انشالله که به خیر و خوشی تموم میشه میره.اما بیا صورت مسئله رو پاک نکن.از این به بعد با سیاست جوری رفتار کن که احساس ازادی بکنه بهتون بگه هر جا میخواد بره .بخدا ازادی که توش اطلاع داری همسرتون کجاس ارزش داره به اینکه محدودش کنی اما یواشکی بره بهتون دروغ بگه.بشینید صحبت کنید با هم در ماه یک روز یا دو روز و به دلخواهش بزارید واسه دورهمی دوستانه شوهرتون.اما قبلش با مهربونی بگید که باید به شما هم اهمیت بده و بشید اولویت زندگیش .مردا رو هرچی محدود کنی بیشتر فراری میشن.
من نمیفهمم آخه ارزشش رو داره واقعا؟ بلند بشی با چهار تا چپ و چوله بری باغ مثلا چه غلطی بکنی؟ بکیر بش ...
از بس ٤ تا آدم ول و بي قيد و شرط نسبت به خانواده دور و ورت ميچرخن هي ميگن تو ديگه كي هستي فلان جا نمياي و انگار افتخاره به مرداي ديگه هم ياد ميدن شوهر منم اينجوري بردن اما هيچ غلطي نكردن
آرزوها پيله هايي در دل هستند كه با اميد پروانه اي ،بال گشوده و به سوي خدا اوج مي گيرند .