سلام خانوما
قبلا گفتم ك خواهرشوهرم اومد جلو چشمم به همسرم گفت ك اگه دخترعمو رو ميگرفتي الان خونه سه طبقه به نامت بود و ال و بل.منم ديگه هيچي نگفتم بيخيال اين موضوع شدم.تا جمعه.گوشي همسرم دستم بود هيچ وقت چك نميكنم ولي بعضي وقتا هم از سر كنجكاوي ميبينم توي اينستاشو.ديدم ك بعله.چت دخترعمو توي دايركتش بود.بازش كردم خالي بود.هيچي نگفتم چون ميخواستيم با خونوادم بريم بيرون.رفتيم و اومديم و روز بعدشم گذشت.تا رفت خونشون.به همسرم پي ام دادم ك چرا فلاني رو نگرفتي و از خوبياي طرف گفتم و به همسرم گفتم ك با چ شرايطي منو ديده و پسنديده و اين حرفا .آخرشم بهش گفتم چرا چي واست كم گذاشتم ك با اون چت كني.گفت من؟كي؟رفت ديد توي دايركت و اومد گفتش آره ولي اون خودش پي ام داده بازش كردم خالي بوده منم هينطور ديدم ك تو ديدي.ديگه خلاصه بهش گفتم ك خواهرت اين حرفو زده دفاعي نداشت از خواهرش چون ميدونه هميشه خواهرش منو ميسوزونه و من به روشون نميارم.خلاصه بهش گفتم چون قبلا هم با يه دختر توي فاميلشون پي ام ميداد(دختره ز خودش بزرگتره خيلي باهاشون صميميه)ازوقتي بهش گفتم ب فلاني پي ام نده ديگه نداد حتي لايكشم نميكنه.حالا از جمعه رفته تو دلم.دوبارم همسرمو ديدم حتي با هم رفتيم بيرون ناهار خورديم ولي اصلا نميتونم باهاش خوب شم.اون شبم بهش گفتم برو تا وقتي من دوباره اعتمادمو بسازم.همسرمو خيلي دوست دارم اونم همينطور.مادروپدرش خوبن فقط خواهرش موش ميدوونه.خونوادمم ميدونن ك چقدر با همسرم خوبيم.ولي من ك روزي 10 بار با همسرم در طول روز حرف ميزدم الان 2 بار اونم اگه كاري داشته باشم.فقط در حد سلام و بعدشم خداحافظي.اصلا نميتونم اين موضوع رو فراموش كنم.چيكار كنم
