مادرشوهرم دوتاپسر داره من عروس اولشم،اون یکی زن نگرفته هنوز،الان یه بچه هم داریم تاالان تحمل کردم فقط یه اتاق دودرسه دارم جای وسایلام نمیشه احتیاج ب یه خونه مستقل دارم الان ک تصمیم گرفتیم مستقل شیم مادرشوهرم میگه اگه جداشین ازما نفرینتون میکنم اصلا نمیام خونتون😶😶اینو کجای دلم بزارم آخهههههه😐😐😐😐
دوروبرم پرازآدمای دورو و حیله گره،خدایا منوازاینا دورکن،،،،،توروخدا بگو آمین😥😥
ماهم ۳سال خونه مادربزرگم زندگی کردیم وقتی میخواستیم بریم خونه خودمون انقد بدخلقی کرد که نگو ماهم تو خونمون یه اتاق به نامش کردیم گفتیم این اتاق مال شما تا یکم یکم دست برداشت ولمون کرد
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...