کیا مجبورن به زندگی با شوهرشون ادامه بدن؟

من بخاطر بچه م واینکه پشتوانه ندارم .شوهرم یه آدم بیشعوز خودخواهه

منم ب همین دلایل مجبورم 

بی تفاوت شدن با این همه مشکلی که دارم بازم عاشقونه دوسش دارم. شوهرم شکاکه جایی نمیزاره حتی خونه خانوادمم دیر به دیر. اما خودمو زدم ب بیخیالی تو این سه سال کلی بحث کردم به جایی نرسیدم 

اصلا شوهرمو دوست دارم بی خیالش شدم اصلا برام مهم نیست کجاست وچیکار میکنه  کی میاد کی میره تنها کاری که براش میکنم از غذایی که واسه خودما دخترام درست میکنم به اونم میدم

منم این مشکل دارم سعی کردم بسازم اما لامصب ی چیزایی تو گوشی قبلیش دیدم ک کلا نابودم کرد هرچی گریه کرد گفت گوشی دست دوستم بود دلم میگه دروغه

نمیدونم خدا جای حق نشسته ولی کاش اونروزی ک گفتم یا این یا هیچکس مرده بودم

مشکل دوطرفس شوهرمن تا وقتی من هیچی نگم و هیچ مخالفت و اعتراضی نکنم عاشقمه و میپرستتم ولی همینکه بگی بالاچشمت ابرو   دیگع واویلاس

منم انقد چیزا دیدم تو گوشیش انقد پی ام ب این و اون داده ک نگم برات اولاش نگاه میکردم کلی حرس میخوردم بحثمون میشد الان دوسال به گوشیش دست نزدم رمزشم بلدم خودم دست نمیزنم.. چرا الکی خودمو اذیت کنم غصه بخورم اخرشم به جایی نمیرسم چون این مردا ادم نمیشن. چشمشون سیر نیست ما مانکنم باشیم باز چشمشون جای دیگه کار میکنه. بیخیتل باش خودتو عذاب نده 

منم دارم ازدست کارای شوهرم دق میکنم تحملش برام سخت شده ولی به خاطربچه هادارم زندگی می کنم. دوست هم ندارم مطلقه شوم باوجوداینکه ازنظرمالی استقلال دارم. خداخودش زندگیمون رابسازه

زورم میاد میگه گوشی دست دوستم بود باصدتا دختر بوده باهرکیم خوابیده عسکشو گرفته البته دوستشم اینکارس واقعا تاحالا چیز خیانت ندیدع بودم ولی لباس خودش تن یکی از دخترا بود میگه لباسو دادم ب دوستم ... میشه باورکرد؟؟؟ پیاماش با دختره ی اسم دیگه بود اسم خودشو صدا نمیکرد ب شوهرم میگفت رضا و اسم دوستشم رضاس... نمیدونم حرفش باور کنم یانه

کاش من یکم پول داشتم

من فقط میخام شوهرم بمیره راحت شم ازش بیزارم از بی تفاوتی هاش از بی عرضگیش شلختگیش از اینکه با کاراش ابرومو برده از اینکه جز عذاب و حسرت چیزی بهم  نداده خیلی سعی کردم درستش  کنم اما خودش نمیخاد انگار.فقط بره به جهنم به قعر جهنم تا راحت شم من بیشعور طلاقمم نمیده مثل کنه چسبیده به منو زندگیم 

دیکه نمیموندم