بیاین بگی مادر شوهراتون چه اخلاقی دارن توصیف کنین

استرسی و مغرور و حسود و یادم رفت بگم شاید چیزای دگ هم اضافه شه

در ادامه هم بگم

وقتی اومدن خواستگاری همزمان یه خواستگار دیگه داشتم

همسرم سنندجی و اهل کردستانه و اون خواستگار دیگه ام تهرانی

همه میگفتن به کرده جواب منفی بده اما چون متین و خوش تیپ بود باهاش ازدواج کردم واقعا خیلی خوب هستن و پشیمون نیستم

اما قبلش منو ترسوندن تو اقوام اما حالا همه حسودیشون میشه به زندگیم

خودمم دلم میخواد بعد از بازنشستگیمون بریم کردستان

شوهرم از طرفه خودش بهشون گفت که نمیایم !بعد اون چپ افتاده باهام !میدونه من گفتم نمیرم ولی به روم نمیاره 

من همیشه میگم ایشالله سر دخترش بیاد 

شاید بگید دخترش چه گناهی کرده ولی همون دخترشم خون به جیگرم کرده بخدا 

فک کن به زمین و زمان بدهکاره ولی از خرید برا خودش نمیگذره 

من که به کسی بدهکار نیستم اگه یه چی بخرم فوری به شوهرم میگن واجب بود براش فلان چیزو بخری و اینا 😏

مرسی عزیزم 

پس این دوستانی ک همش از مادرشوهرشون گلگی میکنن منم ماشاا... گل و بلبل کی بودید شما😊

شده هفته ای ی بار میریم خونشون 

ولی اون هرروز روزی ۳بار مزاحم میشه

کلی تیکه بارم میکنه و دخالت و فضولی

ی مدت با شوهرم دعوا داشتیم سر این کارش ولی شوهر سمتم بود ی کاری کرد بنظر خودم کمتر شده

حالا همشم میخاد یاد بده انگار من هیچی بلد نیستن عفریته خانم از اون بیشتر بلدم 

۴۵سالشم بیشتر نیس

من فقط اینو میگم که هیچ وقت حلالش نمیکنم 

منم همیجور دوتاشون خون به دلم کردن انقد بدی کردن و تحقیرم کردن اصلا دلم باشون صاف نمیشه !دخترش همسن خودمه و مجرد !دوتایی میشینن پشت سرم غیبت میکنن 

دقیقا مثل اینااا 

خاک بر سر الاف و خرشون کنن 

بخدا همین دیروز مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم میگه کم بشین ور دل زنت پاشو برو دنبال کارت 

حالا چی شوهرم آژانس داره دو میاد ناهار چهار میره هاا بعد دوربین داره حواسشم هست 😐

منم بخدا ینی از خدا میخام تا زنده ام تاوان عذابایی که بهم داده رو پس بده بمیره ام سر پل صراط جلوشو میگیرم 

منم دقیقا مثل شما بود موقعیتم ،همسر منم کرد هست 😍‌وهمه میگفتن اختلاف فرهنگ و .... پیش میاد و ..... واقعا خداروشکر که ازدواج کردم باهاش بعد از ۵ سال هنوز هیچ اختلافی نداریم و همه هم فقط حسودی میکنن بهمون مخصوصا که مادر شوهرو پدر شوهر و برادر شوهر کوچیکم واقعا عاشقمن البته منم عاشقشونم 😍😍😍😍😍😍😍

با زبونش چقد اذیتم کرده ،دیشب نشسته جلوم میگه همسایمون حساسیت بارداری داره بدنش دونه ریخته بیرون مامانش اومده کاراشو میکنه خونه مامانش نمیره چون جلو باباش راحت نیست  ،من مامان بابام  فوت کرده .ولی حاضرم تنهایی به هر سختی شده بگذرونم ولی منتش رو سرم نباشه بعضی وقتا میگه شب بیا همینجا بمون میگم نه ممنون خونه خودم راحت ترم !خیلی به چشمم میاره که بی کسم 

ایشالله خوشبخت باشید 

آره واسه ما هم حرف زیاد بود 

خودمم ترسیدم

میگفتن اختلاف فرهنگی مذهبی داریم و...

چه ادم آشغالیه 

خدا بیامرزه پدر مادرتو ❤

اصلا محلش نده من جات باشم خونشم نمیرم 

الان من طبقه بالام اون پایینه ولی ماه به ماه نمیرم برمم یه رب میشینم میام بالا ایشالله زود زایمان کنی سرگرم بچت بشی به اونا اصلا وقت فکر کردن نداشته باشی