شوهرم رو اصلا دوست ندارم ولی صرف پرداخت اقساط وام خونم که پارسال عوضش کردم مجبور به تحملشم تا شهریور 98که قسط هام تموم بشه اما تا این تاریخ خیلی واسم سخته تایم هایی رو که توخونه ام باهاش محاله روزی رو که باهمیم حتی واسه سه ساعت فحش نده و پرخاشگری نکنه خیلی نسبت بهش سردم و ازش متفرم.اصلا هم راضی ب رفتن مشاور نیست و مشکلات اخلاقی و روحی زیادی داره و هیچ احساسی بهش ندارم جلو غریبه و اشنا و همه فحاشی میکنه اما مجبور به تحملشم تا همون تاریخ
اما خوشبختانه درروز ا سرکاره و یا اگه هست خوابه.اما کافی یساعت بیدارباشه جلو بقیه ابرو واسم نمیذاره با چشم غره رفتن و فحاشی و تهدید به زدن و بی احترامی ی مسره دوسال و نیمه دارم نگرانم ازش الگو نگیره تا جدا بشم سه سال و نیمش میشه
اره اگه بگم دیگه نمیخوام زندگی کنم و مهریه نخوام احتمالش هست توافقی قبول کنه اما الان خیلی زوره مهریمم ببخشم اما بعد قسطا حتما می بخشم درقبال حضانت پسرم چون توان پردداخت نداره
اما فقط اینکه در مقابل فحش و بی احترامی و پرخاش گریش باید سکوت کنم واسم سخته و اینکه چون حس بهش ندارم کشش ب رابطه هم باهاش ندارم و از سر واکنی هست حالا اینا مهم نیست خیلی نگرانیم الگو برداری پسر دوسالمه نکنه تا سه سالیش الگوشو از این وحشی بگیره