نه اون پسره دوست مهران بود
شب حجله بعداز انجام اون کار اعلا میاد پشت پنجره میگه منم عاشق توام و کلی گریه میکنه میگه بیا بریم با هم ک لیلی میگه ابرو خانوادم چی میشه
بعدش میشه عین ی مرده متحرکت میبرنش دکتر دکتر میگه شوک بهش وارد شده
بعد چند وقت میرن باغ یاد مردن زن اول مهران میفته میخواد بره تو رودخونه خودکشی کنه
تا صفحه28 این بوده
بعد خواستم بزنم صفحه اخر ترکید