چشمه1372 مدیر استارتر عضویت: 1397/02/28 تعداد پست: 657 عنوان امروز ی کار بد کردم😯 632 بازدید | 47 پست آقا دیشب ساعت 3 بیار شدم دیدم خیلی سرم سنگینه گلاب به روتون شدم به زور جوشانده و کلی ناز و ادا برای شوهرم خوابم برد. 1397/03/31 | 19:47 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
ستاااااره عضویت: 1396/04/13 تعداد پست: 10783 متتفرم ازین ی خط ی خط نوشتنخوب ک چی مثلا دخترنازم ۱۸ آذر میای بغلم😍
چشمه1372 مدیر استارتر عضویت: 1397/02/28 تعداد پست: 657 بعد صبح از خواب پاشدم رفتم دست شویی انگار یک چیزی تو دلم کنده شد آنقدر جیغ زدم داشتم میکردم از دل دردپسرم همش گریه میکرد می گفت بستنی میخوام شوهرمم سر کار بود
چشمه1372 مدیر استارتر عضویت: 1397/02/28 تعداد پست: 657 زنگ زدم به شوهرم گفتم حالم خیلی بده جیغ و داد بیا منو ببر دکتر اونم یک ساعت با من فاصله دارهکه گفت کارش گیره و دیر میادمنم زنگ زدم به بابام
maral_j عضویت: 1396/05/23 تعداد پست: 780 بعد صبح از خواب پاشدم رفتم دست شویی انگار یک چیزی تو دلم کنده شد آنقدر جیغ زدم داشتم میکردم از دل در ... 😂😦 تنهاباش ، ولی تو نیمکت ذخیره زندگی کسی نباش.
چشمه1372 مدیر استارتر عضویت: 1397/02/28 تعداد پست: 657 آقا تا زنگ زدم به بابام یهو دلم دردم خوب شد آبجیم زنگ میزد مامانم زنگ میزد منم دیگه روم نمیشد بگم خوب شدمچون تو راه بودن خیلی هم ترسیده بودن
tayebeh20616 عضویت: 1392/05/26 تعداد پست: 19046 آقا تا زنگ زدم به بابام یهو دلم دردم خوب شد آبجیم زنگ میزد مامانم زنگ میزد منم ... تو خودت انقدر کم صبری همرو خبر کردیاز ما توقع صبر نداشته باش😂
چشمه1372 مدیر استارتر عضویت: 1397/02/28 تعداد پست: 657 دیگه خلاصه وقتی اومدن م مامانم با دمپاییبابام با شلوار کردی خواهرم اشک میریخت منم اینارو دیدم خودم و زدم به غش😢
sssaa عضویت: 1396/10/02 تعداد پست: 4153 دیگه خلاصه وقتی اومدن م مامانم با دمپایی بابام با شلوار کردی خواهرم اشک میریخت ... وااای چه حوصله ای داری همیشه خودم مهم ترم
ثمین8 عضویت: 1395/07/23 تعداد پست: 4727 دیگه خلاصه وقتی اومدن م مامانم با دمپایی بابام با شلوار کردی خواهرم اشک میریخت ... آخی دلم براشون سوخت , ولی خدایی چطور میتونی خودتو به غش بزنی که خنده ات نگیره تیکر کاهش وزن تا شب یلدا 😍😍😍💪💪💪 گروه آبی : وزن شروع 75 , وزن فعلی 65 , وزن هدف 50
چشمه1372 مدیر استارتر عضویت: 1397/02/28 تعداد پست: 657 خیلی عذاب وجدان گرفته بودملحظه به لحظه هم داشتم بهتر میشدمتا رسیدیم دکتر دیگه عالی بودم