سلام
منم ۲۲ دوسالمه و دقیقا همین مشکل شما رو دارم
اول باید درمان بشی بعد باردار بشی.من تو بارداری مشکلم حاد تر شد به قدری که اگه شوهر مثلا یه ماموریت دوروزه به تهران داشت من از شب تا صبح گریه میکردم صبح با چشای پف کرده شوهر بیچارمو راهی میکردم بره.
هیچ جا نمیرفتم بدون شوهرم حتی یک ساعتم بیرون نمیرفتم. اگه میرفتمم همش فکرم به خونه بود یه وقت اتفاقی نیفته
خیلی خیلی اذیت شدم ولی با اومدن بچه بهتر شدم چون یه نفر دیگه هم بود که باید نگرانش میشدم و اون حسم کاملا تقسیم شد .