دوستای گلم من با وابستگی بیش از حدم به شوهرم چیکار کنم؟انقد بهش وابستم که دارم خودمو خودشو اذیت میکنم..هرلحظه دارم به این فک میکنم که اگر واسش اتفاقی بیفته من چیکار کنم گاهی انقد حاد میشه تخیلاتم باورم میشه و ساعت ها گریه میکنم..مریض میشم..الان قصد دارم تا چن ماه اینده باردار شم ولی فقط استرس دارم اگر چیزی بشه من با یه بچه تنها نمیتونم زندگی کنم..مشاورام که فقط چرتو پرت میگن..واقعا دارم اذیت میشم کسی هس مث من باشه؟
هرجا روم،هرکس که بینم از خویش پرسم آیا دوباره فرصت دیدار یابم؟یا این نگاه آخرین است؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم دقیقا بعصی اوقات اینجوری میشم نه این ک خیلی عاشقش باشما ن ولی چون هیشکی تو زندگی بجز اون غمخوارم نیست خیلی هوامو داره خیلی زیاد مثلا امروز صیح از درد زیاد پ....اشکم در اومده بود نشست باهام گریه اصلا باور نمیکردم بخاطر ی درد کوچیک ک فقط چشماش پر اشک شده داره گریه میکنه مگفت نمیتونم گریتو ببینم وقتی این رفتاراشو میبینمهمش حس میکنم اگه نباشه بایدچیکار کنم حوصله هیچ کسم حتی خانوادم و دوستامم بجز شوهرم ندارم😓😓😓