هیچ حسی بهش ندارم. هیییییچی. نه دلتنگش میشم نه بهش زنگ میزنم نه حپصلشو دارم نه دوس دارم بیاد نزدیکم.نه از غذا خوردن باهاش لذت میبرم نه از تفریح رفتن. و هررررکاریم میکنم تو رابطه باهاش ا ر ض ا نمیشم. از لحاظ مالیم هیچ نیازی بهش ندارم،هیچی. به نظرتون ادامه ی این زندگی به صلاحه؟ البته من یه بچه دارم
اصلا همین رفتارش حالتو بدتر کرده فکر کنم هر زنی شوهرش این رفتارا رو کنه ازش زده میشه چه برسه به شما ...
دقیقا. اگه زورم بهش میرسید یه دست مفصصصصصصل کتکش میزدم دلم خنک شه کثافت دیگه نمیگه شاید من یه حرف خصوصی با مادرم داشته باشم. میریم غذا میخوریم میگه پاشو بریم خونمون.منو میذاره خونه بچمم میده دست پدزمادرش طبقه ی بالا خودشم میزنه بیرون. اینجلم که میام میاد گوشیو از دستم میقاپه. دیوونه شدم دیگه
چی بگم والا. تعریف از خود نباشه خب من لقمه ی بزرگیم براش
ببخشید ولی طرز فکرت خیلی بده...از چه لحاظ لقمه بزرگی هستی؟؟چه برتری نسبت به اون داری؟؟؟بخدا ایندوره و زمونه شوهر خوب کم پیدا میشه همه زندگی ها شده خیانت خیانت خیانت....خودت بهتر میتونی واسه زندگیت تصمیمبگیری ولی بنظر باتماموجود سعی کنزندگیتو حفظ کنی و حتما حتما با یه مشاور خوب مشورت کن....خانم یاوری مشاور تلفنی خوبیه میتونه کمکت کنه