2777
2789
عنوان

حسودی در این حد

589 بازدید | 41 پست

یه بنده خدایی از فامیلا و من خیلی صمیمی بودیم،ولی خیلی حسوده،منم نمیدونستم،هرچی میشد میگفتم بهش،خواستگار اومد گفتم بهش بهم خورد،کار بهش گفتم نشد،دیروز یه خرید رفتیم من یه خرید کوچولو کردم،ربع ساعت رفت تو فکر،بیست دقیقه بعدش گفت مبارکه،نمیدونم چیکار کنم،هر وقت میرفتم خونشون ماشینم خراب میشد،رابطمو باهاش خیلی کم کردم،فقط اتفاقی همو ببینیم ولی نحسیش نفرته،تو رو بخدا اگه دعایی چیزی هست بگین من واقعا اعتقاد ویدا کردم ب چشم،زندگی منو نابود کرد چشم و حسادت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعضی ها ذاتا چشمشون شوره دست خودشونم نیست بیچاره ها خواستگاری رو که اصلا نگو

این بنده خدارو البته نمیدونم

بعد زایمان ۱۰۴ کیلو 😥😥...وزن هدف : ۷۰ با قد ۱۷۳.. 😍.ماه اول : ۹۶ 😁ماه دوم باید بشم: ۸۹🤔

هی بگو ماشاالله

خیلی تاثیر داره

چهار قل هم خوبه با وان یکاد

مردِ من چشمهایش لبریز از آرامش است...وقتی کنارم قدم میزند از هیچ چیز و هیچ کس ترسی ندارم...او معنای تمام و کمال واژه‌ی امنیت است...قول هایش قول است...تهِ چشمانش پاکی موج میزند...برای عاشقانه هایم مجنون است و برای بچگی کردن هایم پدر ...مردِ من مــــرد است و محکم...آنقدر محکم ک میتوانم با خیال راحت کنارش همان دختربچه‌ی ساده‌ باشم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز