یه بنده خدایی از فامیلا و من خیلی صمیمی بودیم،ولی خیلی حسوده،منم نمیدونستم،هرچی میشد میگفتم بهش،خواستگار اومد گفتم بهش بهم خورد،کار بهش گفتم نشد،دیروز یه خرید رفتیم من یه خرید کوچولو کردم،ربع ساعت رفت تو فکر،بیست دقیقه بعدش گفت مبارکه،نمیدونم چیکار کنم،هر وقت میرفتم خونشون ماشینم خراب میشد،رابطمو باهاش خیلی کم کردم،فقط اتفاقی همو ببینیم ولی نحسیش نفرته،تو رو بخدا اگه دعایی چیزی هست بگین من واقعا اعتقاد ویدا کردم ب چشم،زندگی منو نابود کرد چشم و حسادت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم لازم نیست هر چی خریدی یا انجام دادی از این به بعد بهش بگی. یه خط قرمزهایی برا خودت دور اون بک ...
من اصلا بهش نمیگم!قطع رابطه کردم!ولی ب گوشم میرسه همش در مورد زندگیم از بقیه میپرسه،از بچگی حسادت و رقابت نسبت ب من داشت!اینقدر ب گوشم رسیده زیر ابمو زده
نه جنابعالی مقصری که باهاش میری و میای و نون و نمک میخوری بعدش تهمت هم میزنی کات کن باهاش
حالا خودتو ناراحت نکن 😲😆
Everything I want I have.Money, notoriety and rivieras.I even think I found God.In the flash bulbs of the pretty cameras.Pretty cameras, pretty cameras Am I glamorous? Tell me am I glamorous