رمان خوناااش توروخدا بیایید لطفا صفحه 3

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

عاشقتم ی دنیا ممنون

نه عزیزم اون نیست من جفتشو یادمه

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/03/28

|

22:54

مادری2

عضویت: 1395/03/04

تعداد پست: 6059

نه اشتباههه این اون نیست

سلام گل دختر این رمان سه شخصیت داره بهار راد سامان و پرهام من فایل زیپ شو دارم ...بیشتر شبها بعد ده چون بیکارم رمان می خونم ...اتفاقی الان تو رمان های ذخیره شده پیداش کردم ...۹۹ درصد خودشه

یه روزی مثل همین امروز نه موی سپید داشتم نه غصه و دغدغه برای فردا .درست مثل امروز دخترم بی دغدغه مست جوانیم بودم و در اوج ... اما الان من می دونم که چقدر زمان زود می گذره... پس دخترا و پسرای من قدر لحظاتون رو خوب بدونید ((مادری))

1397/03/28

|

22:55

مادری2

عضویت: 1395/03/04

تعداد پست: 6059

عسلم از نت سرچ کن کانال رمانکده .... بعد داخل کانال اسم رو سرچ کن می آد ....

یه روزی مثل همین امروز نه موی سپید داشتم نه غصه و دغدغه برای فردا .درست مثل امروز دخترم بی دغدغه مست جوانیم بودم و در اوج ... اما الان من می دونم که چقدر زمان زود می گذره... پس دخترا و پسرای من قدر لحظاتون رو خوب بدونید ((مادری))

1397/03/28

|

22:56

نازنینزهرا133

مدیر استارتر

عضویت: 1397/02/16

تعداد پست: 509

سلام گل دختر این رمان سه شخصیت داره بهار راد سامان و پرهام من فایل زیپ شو دارم ...بیشتر ...

اره اره خودشه همینه اسم شخصیاتاشون

1397/03/28

|

22:57

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

سلام گل دختر این رمان سه شخصیت داره بهار راد سامان و پرهام من فایل زیپ شو دارم ...بیشتر ...

سلام عزیزم ۱۰۰ درصد خودش نیست

منم جفتشو خوندم اگه گفتی من کیم فرق داره

این رمانی که استارتر میگه مرده بعد شش ساله پرت میشه پایین دره خونه زنش اونجاهه و زنش تیمارش میکنه ولی چون زنه جراحی پلاستیک شده نمیشناسش

یه پسرم شش ساله هم داره

زنش شش سال قبل همون موقع که پرت میشه پایین دره بارداره و گرگها صورتشو از بین میبرند یه زن و مرد پیری پول جراحی پلاستیک بهش میدن فک کنم زنه هم حافظشو از دست داده

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/03/28

|

22:59

2 نفر لایک کرده اند ...

نازنینزهرا133

مدیر استارتر

عضویت: 1397/02/16

تعداد پست: 509

سلام عزیزم ۱۰۰ درصد خودش نیست منم جفتشو خوندم اگه گفتی من کیم فرق داره این رمانی که اس ...

ارررره ااااره همینه عزیززززززززم دقیقا خودشه اسمشو میخواااااااااااااام

1397/03/28

|

23:02

http://forum.negahdl.com/threads/94582/

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

ارررره ااااره همینه عزیززززززززم دقیقا خودشه اسمشو میخواااااااااااااام

من خیلی رمان میخونم اما الان اسم این رمان تو ذهنم نیست

اینجا یادمه یه نفر اسمشو گفته بود

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/03/28

|

23:03

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

استارتر عاشقتم اسم همه شخصیتارو اشتباه گفتی😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/03/28

|

23:09

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/03/28

|

23:09

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

نام رمان: ازدواج صوری😎😎😎😎😎

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/03/28

|

23:11

نازنینزهرا133

مدیر استارتر

عضویت: 1397/02/16

تعداد پست: 509

نام رمان: ازدواج صوری😎😎😎😎😎

واااااااااااااااااای نه ابروم رفت ههههههههههههههههههههههههه عاشقتم یه دنیا ممنون هههههههه ازدواج صوری

1397/03/28

|

23:13

عضویت: 1397/02/12

تعداد پست: 6014

واااااااااااااااااای نه ابروم رفت ههههههههههههههههههههههههه عاشقتم یه دنیا ممنون هههههههه ازدواج صور ...

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣❤

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

1397/03/28

|

23:15