دو دقیقه رفتم بالا پول قرعه کشی بدم به جاریم مادر شوهرم مثلا به شوخی تیکه انداخت گفت اوهو زود آوردی منم به جاریم گفتم پس بده ببرم فردا بیاره.جاریم گفت یا این ور بوم میافتی یا آون ور. گفتم زود میاره به چیز میگی دیر میارم به چیز.زود آوردم که غیبت نکنید پشتم بگید نمیاره.حالا خدایش همیشه میبرم میدم هزارتومن به مادر شوهرم بدهکار باشم زود میبرم میدم میشم بدهکار نمونم نمیتوانم رو چه حسابی آون حرفو زد.دید ناراحت شدم زود گفت شوخی میکنما.یکم نشستم آوردم پایین انقد گریه کردم با دهن روزه اعصابمو ریختن بهم