دوستان همیشه دلم ازاین موضوع پره بیاین تابراتون بگم چ سختی کشیدم
من از دوازده سالگی سینه هام مشکل داشت یکی بزرگ یکی کوچیک بزرگه کیست داشت کسی منو دکتر نبرد تاپارسال که نامزدم برد عملم کرد.. مامانمم میدید ولی اهمیت نمیداد من نزدیک به پنج سال این مشکلو داشتم همیشه مقنعه نود سانتی تومدرسه میپوشیدم هیچوقت روسری سرنمیکردم که معلوم بشه حتی مسخره میشدم اگه تو عروسی چیزی بود باید سوتینمو کلی تنظیم میکردم که کمتر معلوم باشه قبل عقدم تاصبح گریه میکردم.. گاهی فکرمیکردم سزطان دارم وتاصبح اشک میزیختم من پارسال عمل کردم واندازه سینه هام درست شد اما الان کلی جای بخیه دارم سینم شل وافتاده شده
من یبار بابام بعد فوت مامنم اونقدر با چوب انار منوزد که تمام تنم پاره پاره شد &nbs ...
خدارحمت کنه مامان نازنینتو الهی بمیرم اخع چرا
من صاحب اعمال خویشم،میراثدار کردارهای خویش،زاده اعمال خود،در پیوند با کردار خویش،و متکی بر اعمال خود میزیم،و هر فعلی که انجام میدهم،نیک یا بدمیراث آن به من میرسد
من مادرم خودش پدر عصبی و خشکی داشت و بی محبت بود تقریبا،،، مادرم هم دقیقا عین پدرش بود و تو تربیت بچ ...
دقیقا مادر منم همینطوره. خونواده ی بسیار مغرور و بی محبتی داشت و خودشم همونطوری شد.یادمه بچه که بودم لکنت زبون داشتم و برای همین تو مدرسه کسی باهام دوست نمیشد چون اصلا نمیتونستم ارتباط برقرار کنم و مسخرم میکردن. یبار اومدم پیشش گریه کردم اینقد دعوام کرد و بهم فحش داد که بعد ۱۲سال هنوزم گریه اونشبمو یادمه.بهم گفت دیگه باهام حرف نزن.اعصابم خورد میشه میای سمتم.فک کن به بچه ۸/۹ساله اینجوری بگی
انشالا خوشبخت شی عزیزممم و ی کوچولوی خوشگل دنیا بیاری و بهش مخبتی ک خودت نیاز داشتی بدی
من صاحب اعمال خویشم،میراثدار کردارهای خویش،زاده اعمال خود،در پیوند با کردار خویش،و متکی بر اعمال خود میزیم،و هر فعلی که انجام میدهم،نیک یا بدمیراث آن به من میرسد
انسان بین ۱۷ تا ۲۲،۳ سالگی در ساده لوح ترین ورژن خودشه. فکر می کنه همه چیز رو میدونه، مرکز دانایی جهانه، می تونه دنیا رو تغییر بده و همه بزرگترهایی که شبیه اون فکر نمیکنن، احمق و کم هوشن؛ و هیچ ایده ای نداره از اینکه زمان قراره چقدر متواضع و فروتنش کنه در مورد دانایی و قدرتش.