چون من یک شبانه روز کامل با حال پریود تو بیمارستان همراه مادرشوهرم بودم
بهم گفتن عروس
بهم گفتن حتما غذاهاش خوبه بخاطر غذاش موندی
دخترش رفته پیش مامانش بمونه، مادربزرگشون میگه دخترش گناه داره ضعیفه اذیت میشه😐
دختر گنده میخوان شوهرش بدن میگه اذیت میشه ،
یه اب دست مامانش میخواد بده کولش که نمیخواد بکنه
چقد من ناراحت شدم از برخوردشون😢
همیشه همینه
هرکاری کنی عروسی
ب اندازه ظرفیت آدمها
بهشون محبت کنید !!
وای چقد بیشعورن🤐
چه قدر بی معرفت هستن
تقصیر خودته که دور برشون میپلکی
دختر مرذم دختر نیست ولی دخترای خودشون پرنسسن نمیدونی مگه ؟
عقده ها خودشونو سر ما خالی میکنن
مادرشوهرای قدیم خیلی بد بودن الان میبینن راحتیم ززورشون میاد
عروس هیچوقت دختر ادم نمیشه
مادرشوهر هیچوقت مادر ادم نمیشه
نمیدونم چه اصراریه نقشها رو جابجا کنبم
چه بد .همشون همینن
من یادمه پدر شوهرم مریض بود، زنگ زدن ما ببریمش دکتر، از سرکار اومده بودم، ماکارونی دم گذاشتم که زنگ زدن بیاین اینو ببریم دکتر، ماکارونی رو بردم پایین، به مادر شوهرم گفتم اینو میزارید دم بکشه اومدیم شام داشته باشیم، ساعت 8 شب با شوهرم رفتیم بیمارستان تا بستری کنن شد 3 نصف شب، اومدیم خونه مسخرمون میکردن آدم سالم بدیم دستتون میبرید بستری میکنید، ماکارونی رو هم خورده بودن
