هنوز چهار روز از زندگی مشترکمون نگذشته ، بهم گفته بود که تنها از خونه بیرون نرم ، امروز تا عصری دم دمای افطار سر کار بود منم نخواستم اذیتش کنم خودم رفتم خرید وقتی برگشتم خونه بود فک نمیکردم انقد عصبانی بشه خون خونشو میخورد اولش داد و بیداد کرد بخاطر بیماریش نگرانش شدم و سعی کردم آرومش کنم ولی نشد بدترم شد افتاد به جونم ، هر چی تقلا میکردم فایده ای نداشت ، الان ولی پشیمونه ، هر چی در اتاقو میزنه بازش نمیکنم ازش توقع اینکارو نداشتم اونم وقتی که من بخاطرش قید همرو زدم...
آدمها را مهم نکنید.همانطور که زیرشان را خط میکشیدبه آنها نشان دهید که بلدید دورشان را هم خط بکشید.آدم ها که مهم شوند دیگر به چشمشان ریز میرسیدبه آنها یادآوری کنید که این خودِ شما بودید که آنها را واردِ عرصه کرده اید تا خودکارهای قرمزتان جوهر دارندشروع کنید خیلی ها را باید پر رنگ تر خط بزنید.(دوست عزیز من ممکنه نظرم باهات فرق کنه ولی دشمنت نیستم. بهم احترام بزاریم در کنار تفاوت عقاید. بهم عشق بدیم دنیا قشنگ تر میشه😘😘😘😘)
آدمها را مهم نکنید.همانطور که زیرشان را خط میکشیدبه آنها نشان دهید که بلدید دورشان را هم خط بکشید.آدم ها که مهم شوند دیگر به چشمشان ریز میرسیدبه آنها یادآوری کنید که این خودِ شما بودید که آنها را واردِ عرصه کرده اید تا خودکارهای قرمزتان جوهر دارندشروع کنید خیلی ها را باید پر رنگ تر خط بزنید.(دوست عزیز من ممکنه نظرم باهات فرق کنه ولی دشمنت نیستم. بهم احترام بزاریم در کنار تفاوت عقاید. بهم عشق بدیم دنیا قشنگ تر میشه😘😘😘😘)