خانمایی که سقط داشتین یا عزیزی رو از دست دادین چطوری باهاش کنار اومدین ؟دارم میمیرم از دلتنگی پسرم

بله عزیزم درد داشتم .تقصیر خودم بود ماما بهم هشدار داد که اگه عفونت م درمان نشه باعث زایمان زودرس میشه اما من فقط یه شب تو بیمارستان بستری شدم بخاطر عفونت م در صورتی که هنوز کاملا درمان نشده بود پشت گوش انداختم 

ممنونم عزیزم خدا نی نیتو برات حفظ کنه 

منم نتونستم نگاش کنم دلم نیومد نگاش کنمو مرده ببینمش

ممنونم عزیزم .انشاءالله خدا دل شمارو هم شاد کنه و بچه تونو براتون حفظ کنه

بسیار ممنونم .الان با این شرایطی که دارم دعا تنها چیزیه که بهش نیاز دارم شاید کمکی بهم بکنه

ممنونم عزیزم.امروز صبح که بیدار شدم شوهرم رفته بود سرکار با همون کسالت و بی حالی و ناامیدی همیشگی  نشستم کمی با خدا حرف زدمو به سجده افتادم گریه کردمو کمی آروم شدم حس کردم مثل روزای  قبل از بارداریم که پر از شور و شادی و امید وشکرگزاری بودم کمی امید و شادی اومد تو وجودم ولی حتی یه ذره از فکر بچه م نمیتونم بیرون بیام.پاشدم بعداز روزای ناتوانی که حتی نمیتونستم یه لیوان جابجا کنم کمی به خونه رسیدم و آشپزی کردم و در حین انجام کارام باخدا حرف میزدم 

میخوام رابطه مو با خدا از نو و بهتر بسازم آخه این مدت خیلی بهش گله کردمو ازش ناراحت بودم 

به دعای شما مهربونا خیلی محتاجم 

مامانم میگه مامانایی که بچه شونو از دست میدن تو اون دنیا میبیننش لحظه شماری میکنم برای اون روز

خدا به دلت شادی بده و درمقابل عذابی که کشیدی و خودمم دارم میکشم اجر و سعادت دوعالم رو بده

خدا دختر کوچولوتونو برات حفظکنه