بله من اينكارو كردم،، گذاشتم پيش مامانم، خيلي هم خوب بود، خيالم راحت بود كه تو خونه ست، غذاش به موقع ست، خوابش راحته، مامانمم بهش ميرسه، اما اگه ميبردم هم خودش اذيت ميشد هم مارو اذيت ميكرد
لا حَوْلَ وَ لاقـُوّةَ إلّا باللّهِ الْعَلِيِّ العَظيمِ لامَلْجَأَ وَ لامَنجا مِنَ اللّهِ إِلّاٰ إِلَيْهِ.هيچ دگرگوني و نيرويي جز به خداوند والا و بزرگ تحقق نمي يابد و هيچ پناهگاه و جايگاه نجاتي از خدا جز به سوي خدا نيست.
سفر رفتن با بچه واقعا سخته. چه کاریه هم خودتونو اذیت کنید هم دیگرانو
راحت برید و برگردید
آدمها فکر میکنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی میکنند؛ شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر میکنند میتوانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص! اما حقیقت ندارد.. اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم، از همین جای زندگی مان به بعد را میساختیم! "آنتوان دوسنت اگزوپری"
من فقط پسر وسطيمو بردم، براي دخترم توضيح دادم كه چرا نميتونم ببرمش، اونم قانع شد،
لا حَوْلَ وَ لاقـُوّةَ إلّا باللّهِ الْعَلِيِّ العَظيمِ لامَلْجَأَ وَ لامَنجا مِنَ اللّهِ إِلّاٰ إِلَيْهِ.هيچ دگرگوني و نيرويي جز به خداوند والا و بزرگ تحقق نمي يابد و هيچ پناهگاه و جايگاه نجاتي از خدا جز به سوي خدا نيست.
یه بار سفر چهار روزه. یکبار هم ده روزه. تو عروسی ها و مراسمات هم معمولا نمیبرم . همسرم هم بیمارستان بود گذاشتم دو سه روزی پیش مامانم. دوره کاراموزی هم میرفتم چهار پنج روزی پیشمنبود
ارزش ندارد که آدمی برای مبارزه کردن با کوتَه فکران، خود را آزرده سازد؛ زیرا پیروزی بر آنها هیچ ارزشی ندارد. میکل_آنژ
چه خوبه که توضیح دادی واسش آخه دخترا بهترین فک کنم پسرا هر روز یه چیزی میگن
دختر من عاشق اين بود كه پيش مامانم بمونه، البته چون مدرسه ميرفت مامانم اومد خونمون ، پسرمم نميخواستم ببرم، اما ميدونستم اگه بمونه هم بهونه ميگيره هم دائم با خواهرش جنگ و دعوا دارن
لا حَوْلَ وَ لاقـُوّةَ إلّا باللّهِ الْعَلِيِّ العَظيمِ لامَلْجَأَ وَ لامَنجا مِنَ اللّهِ إِلّاٰ إِلَيْهِ.هيچ دگرگوني و نيرويي جز به خداوند والا و بزرگ تحقق نمي يابد و هيچ پناهگاه و جايگاه نجاتي از خدا جز به سوي خدا نيست.