خانمای گل پیشاپیش منو بابت ادبیات زشتم ببخشید بخدا من آدم بی ادبی نبودم ولی الان اگه فحش ندم منفجر میشم 😡😡😡😡
تو دوتا تاپیک قبلیم گفتم پسر عموی شغالم اومد یه گوهی خورد از من خواستگاری کرد و یه سری شرطا گذاشت که باعث شد منم بگم بشین تا قبولت کنم (تو دوتا تاپیک قبل به طور کامل ماجرا رو توضیح دادم )
پدربزرگمم انگار به اینا گفته حنا پسرتونو نمیخواد ولش کنین این دخترو هنوز بچه س قصد شوهر کردن نداره
بعد ننه این پسره آشغال گوساله بچه ننه که اول ادای عاشق دلخسته در میاورد یه جاییش سوخته زنگ زده به خواهر باردار من گفته خواهرت فکر کرده کیه دختره زشت شبیه خوکه دماغشم که مثل خرطوم فیله مغزشم که تعطیله یه دانشگاه نمیتونه قبول شه بره ( حالا من امسال برا اولین بار میخوام کنکور بدم ) خدا مرگش بده اگه پسر من گردنش نگیره کی میاد این روانیو بگیره بعد تلفنو قطع کرده😐 خواهر بیچاره منم که اصلا زبون جواب دادن نداره با اون وضعش اینقدر حرص خورده فشارش رفته بالا بردنش بیمارستان خداروشکر طوریش نشده
منم شماره خواهر پسره رو رو گرفتم بهش گفتم چیه تا دیروز توله تون برا اینکه من تف بندازم تو صورتش واق واق میکرد هزارتا واسطه فرستادین وقتی دیدین سیفونو کشیدم رو توله حرومیتون سوختین اون مادر خودگوز پندارتمگوه خورده زنگ زده به خواهرم حرصشو درآورده جرات داره بیاد جلو روی خودم بزنه اون حرفا رو تا پک و پوزشو پیاده کنم
بعدم گفتم شما هیچی نبودین بابای من آدمتون کرد الان دم درآوردین آشغالا به داداش عنتم بگو بره کونشو بده کسی به این گوه با این مغز پوسیده زن نمیده 🤬 اونم فقط داد میزد و به من فحش میداد که خب اهمیت ندادم و با شدت بیشتری قهوه ایش کردم 😊
بابام زنگ زد به عموم گفته بود وای به حالتون اگه تار مو از سر دختر بزرگم یا بچه هاش کم بشه روزگارتونو سیاه میکنم و اینکه خودت یا زن و بچت یکبار دیگه اسم حنا رو بیارین زبونتونو از حلقومتون میکشم بیرون
مامانمم پیام داد زن عموم گفت تا امروز هیچکس هیچ بی حرمتی از من ندیده ولی حالا که پای بچه هامو آوردین وسط کوتاه نمیام و اینکه گفته شما اصلا لیاقت دختر منو ندارین به نظرتون اینا کافیه یا خودم مستقیم برم بالا سر اون قوزمیت پاره ش کنم ؟
این همه سال ازما احترام و محبت دیدن فکر کردن نمیتونیم فلکه عنو باز کنیم روشون تا حسابی قهوه ای بشن
بازم ببخشید بی ادبی کردم