سلام دیشب با شوهرم سر یه بحث مسخره دعوامون شد اونم یهو دیوونه شد خلاصه بحث بالا گرفت،اونم کلی منو زد روانی نزدیک بود با اتو صورتمو بسوزونه،خلاصه خواهرم و دومادم اومدن منم از شدت فشار از حال رفته بودم تو این دعوا شوهرم قواله ازدواجمونو پاره کرد،خلاصه الان از درد نمیتونم تکون بخورم دیشب تا ۳ خواهرم اینا اینجا بودن که مارو اروم کنن،حالا الان بیدار شدم نمیدونم بمون خونه تا شوهر وحشیم بیدار بشه یا برم خونه خواهرم یا برم سر کار با این صورتم روم نمیشه برم سر کار،نمیخوام قضیه ادامه بدم ولی میدونم شوهرم ادم منطقی نیست که مداقل عذاب وجدان داشته باشه که چرا این بلارو سرم اورد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
به نظرمنم برو پزشک قانونی یه نامه بگیر تا داشته باشی بهشم دراین مورد چیزی نگو تا خودش بفهمه . تا یکی دوروزم باهاش حرف نزن تا عصبانیتا بخوابه
همه دنیام ،همه سرمایه زندگیم بچه هامن . باهاشون بزرگ شدم مادرشدم .اصلن زندگی من از وقتیکه طعم مادری رو چشیدم شروع شد و اونوقت بود که انگار خدا منو دید و بهم همه چی داد . دستهای کوچولویی که هرروز لمست میکنه بغلت میکنه و بوست میکنه .تمام تلاشمو میکنم تا آینده درخشانی براتون بسازم فسقلی های من . از خدا میخوام این حس ناب و به همه چشم انتظارهای نینی سایت ببخشه و خدا دل همه رو شاد کنه آمین یا رب العالمین
پس نمیترسیم از عواقب کارت منظورم اینه الان عصبانی هستی نمیتونی درست تصمیم بگیری میترسم زیاده روی ک ...
اره من بی تقصیر نبودم ولی اونم همیشه حق به جانبه دیشب میگفت من مگه دیوونم باهات بمونم جدا میشم تازه اینهمه کتک زد ابرومون تو همسایه ها رفت باز اون میگفت جدا میشه